نهادینه کردن فرهنگ جهادی به
منظور توسعه و حفظ
روحیه جهادی در راستای تشکل های غیر دولتی
(NGO) - علیرضا نژادمحمد نامقی
دین
مقدس اسلام همواره بر رفع فقر ومبارزه با آن در کنار جلوگیری از انباشت ثروت تأکید فراوان داشته است. محرومیت
زدایی و توجه ویژه به محرومان و مستضعفان جامعه در سیرهی نبوی به کرات مشاهده شده است. به طوری که
نبی مکرم اسلام به عنوان اصلی ترین حامی
ویاریگر محرومان عصر خویش شناخته می شده است. هنگامی که
رسول اکرم می توانست با اعتبار خانوادگی خویش از مزایای مادی طبقه ی ثروتمندان آن روز
قریش استفاده نماید به واضعان پیمان حلف الفصول پیوست تا از همان جوانی مسیر زندگی پربار خویش را مشخص
نماید. توجه به محرومان و مستضعفان از اصول
و مبانی فرهنگی انقلاب اسلامی نیز می باشد که مکرراَ مورد تأکید حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری
اسلامی ایران بوده است. مقام معظم رهبری حضرت آیت ا…
خامنه ای نیز نسبت به حمایت از اقشار محروم
جامعه و حرکت به سوی رفع محرومیت و توسعه و گسترش عدالت در تمامی عرصه های اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی تأکید
داشته اند.باید
توجه کرد که فقر و محرومیت، همچنان که ناشی از توسعه نایافتگی، عقب ماندگی و ناهنجاری های اجتماعی است،
خود نیز از جمله مهمترین عوامل پیدایی
آن ها به شمار می آید. با بررسی پدیده فقر در نسبت با پدیده توسعه نایافتگی میتوان به اهمیت آن پی برد.
نگاه به این
دو پدیده با یکدیگر و توجه به نقش مؤثر فرهنگ جهادی در روند توسعه و پیشرفت کشور و اهمیت دغدغه ی
عدالت اجتماعی به عنوان یکی از شاخص ترین ویژگی های جامعه شناختی جهاد گران، به خوبی ضرورت تقویت فرهنگ
جهادی معطوف به فقر زدایی و محرومیت زدایی را توجیه می کند. جهاد گران فعال درحوزههای گوناگون در سال
های اولیه انقلاب علاوه برمشارکت مستقیم در زدودن گرد محرومیت از چهره ی جامعه،
توانسته بود روحیه ایثار و از خود گذشتی را در بین آحاد ملیت ایران تقویت و گسترش
دهد. طی سالهای بسیاری از مدیران کشور برگرفته از دل همان فرهنگ جهادی بوده و
فعالیت های قابل توجهی در این زمینه داشته اند. جهادگران نه تنها توانمندسازی و
ارتقای سطح فرهنگی و اقتصادی مناطق محروم
کشور را دنبال می کردند، بلکه منجر به تقویت و تکریم روحیهی عدالت خواهی جامعه شده بودند. باید توجه کرد مجموعه سازمان های فعال در حوزهی رفاه و
تأمین اجتماعی حتی در صورت به کار
گرفتن بالاترین ظرفیت های مالی، اجرایی و تخصصی خود، هرگز از فعالیت های مشارکت جویانهی بدنهی جامعه به ویژه
جهادگران بی نیاز نخواهند بود. از سوی دیگر مشارکت و فعالیت نظام مند مردمی در قالب تشکل های
خودجوش و سازمان های غیر دولتی، همواره
از جمله شاخص های تأثیرگذار در روند توسعه و همچنین رشد و ارتقاء جوامع محسوب میشود. از این رو همگرایی این دسته از تشکل های جهادی و ارائهی نگرشی نظام
مند و مجموعه ای از آموزشهای پایه به
آن ها و همچنین فراهم کردن زمینهی ارتباط و انتقال تجارب و تعامل آن ها با یکدیگر و با مسؤلان و سازمان های
دولتی، یکی از ضروری ترین نیازهای جامعهی امروز ماست که به عنوان هدف اساسی دست اندر کاران و
متولیان امر بایستی در نظر گرفته شود.
واژه های کلیدی: جهاد، فرهنگ،
توسعه، تشکل های مردم نهاد، NGO
نهادینه
کردن فرهنگ جهادی به منظور توسعه و حفظ روحیه جهادی در راستای تشکل های غیر دولتی
(NGO)
1- مقدمه:
واژه
جهاد از ریشه جهد به معنی کوشش و مبارزه و فعالیت است. این کوشش و مبارزه میتواند
در عرصههای گوناگونی صورت گیرد از جمله کوشش در مبارزه با امیال درونی (جهاد
اکبر) یا کوشش و مبارزه در راه دفاع از دین اسلام یا گسترش قلمرو اسلام (جهاد
اصغر).
بسیاری
از سوء تفاهمات غربیان در باب دین حنیف اسلام ناشی از تمایز قایل نشدن میان جنگ و
جهاد در اسلام است. بر اساس روش اسلام جهاد یکی از راههای
مبارزه، پیروزی و خود سازی می باشد. پیامبراسلامی (ص) بر اساس حوادث تاریخی در غزوه های مختلف رهبری جهاد اسلامی را بر ضد کفار بر
عهده داشت. ایشان توانست بر اساس مبانی انسان ساز جهاد
در عزه های بدر، احد واحزاب فتح و پیروزی
را برای مکتب و آیین خود بدست
آورد. باید به این نکته توجه داشت که جهاد در اسلام با جنگ
مادی گرایانه در تاریخ بشر متفاوت است. جهاد در اسلام امری است که از خود سازی و
آمادگی تک تک اعضای
جامعه شروع می شود و به سطح
جامعه می رسد. جهاد امری دو گانه است که عظیم ترین قسمت آن در درون انسان است و آنگاه
به برون سرایت می کند. مبنا و هدف جهاد دراسلام، پاکی، هدایت، ایثار واصلاح امور انسانها می باشد. درصورتی که
جنگهای مختلف تاریخ بشر، بیشتر بر مبنای سلطه طلبی
واهداف توسعه طلبانه صورت گرفته اند و جز کشتار و خونریزی عواقبی
نداشته اند. دیدگاه اصولی اسلام درباره روابط انسانها در زندگی
اجتماعی، برپایه صلح و همکاری نیکوکارانه و
پرهیزکارانه در محدوده جامعه اسلامی و درمقیاس وسیع تر در سطح جامعه بشری استوار است.
امام علی (ع) درطول حیات خویش یکی از جهادگران مطرح جهان
اسلام می باشد به طوریکه همه مورخان وی را از علل پیروزی
در جنگ های دوران پیامبر می دانند. به طور مثال شجاعت و جنگاوری ایشان درجنگ احد مانع از شکست پیامبر توسط کفار شد. امام با وجود داشتن روحیه مبارزه و شجاعت، همیشه اولویت
را به صلح می داد. وی در سراسر دوران زندگی خویش در
پیاده کردن و اجرای صلح در تمام اعمال وسخنانش تاکید کرد و تعهد
اصولی وسرسختانه او به ضرورت حفظ صلح برای او سنگین تمام شد. ایشان در جایی پس از قضیه سقیفه و شورا می فرماید: شما
آگاهید که من به خلافت از دیگران بر حق ترم اما به
خدا سوگند تا وقتی که امور مسلمانان به میان باشد و جز بر من بر
دیگری ستم نرود خلافت را وامی گذارم و به پاداش و فضیلت این گذشت چشم می دوزم و از زر و زیوری که شما را به میدان رقابت کشانده رو می
گردانم.
ایشان به خاطر حفظ صلح و وحدت جامعه اسلامی به سکوتی
25 ساله تن می دهد. در باب این مسئله چنین می فرماید: بدان که هیچ فردی بر
همبستگی و یکدلی امت محمد (ص) از من مشتاق تر نیست و به پاس این اشتیاق پاداش خوب
و فرجام نیکو را آرزومندم.
در برخورد و اعمال سیاسی امام، هدف ارشاد و اصلاح است نه
انتقام و سرکوب وهمواره صلح از اولویت برخوردار
است. بر همین مبنی است که روح صلح و دوستی و اصرار جدی بر پرهیز
از خشونت در بسیاری از گفتارهای نهج البلاغه موجب می زند. ایشان جز در برابر ستیزه ای که از انحراف ناشی می شد پیکار نمی کرد. گرایش
عمومی وی خود داری از هر عمل تحرک آفرینی در جامعه
بود و از تمام شیوه های سیاسی مناسب برای جلوگیری از جنگ استفاده
میک رد ایشان همیشه از صلح استقبال می کرد. اما اگر جنگ تنها عمل کار ساز و اصلاح گر بود وی منشوری خاص دراین باب داشت و جنگ را نیز
فرصتی برای پیاده کردن ارزش های انسانی واخلاقی و
پاکسازی جامعه می دانست. ایشان در نهج البلاغه به مبانی فکری واخلاقی در جنگ متعهد بودند که
پاره ای از این مبانی عبارتند از: رعایت حقوق انسانی درجنگ صلح طلبی و اصول گرایی در
جنگ، ضرورت بصیرت وآگاهی در
جنگ، توجه به مسائل معنوی، شهادت طلبی، صبر وبردباری، نیایش، اعتقاد
به امدادهای غیبی، توجه به نقش ایمان به خدا وتاثیرات آن درجنگ و هدفمندی و رهایی بخشی در جنگ. امام علی (ع) اصولی را در باب مسائل مدیریتی
وتاکتیکی جنگ نیز مطرح می کند وهمیشه مسلمانان و پیروان
خود را به شناسایی دشمن و آمادگی در مقابل ایشان فرا می خواهند.
ایشان در خطبه 241 با سخنانی یاران خود را به جهاد فرا می خواند و می فرماید: خدا شکر گزاری را بر عهده شما نهاده وامر حکومت
را در دست شما گذارده و فرصت مناسب را دراختیارتان
قرار داده است تا برای جایزه بهشت با هم ستیز کنید. پس کمربندها
را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزش های والا با خوش گذرانی میسر نیست!
2- بررسی ادبیات و سوابق مطالعه:
1-2)
توسعه فرهنگی و فرهنگ جهادی
امروز
جایگاه و اهمیت توسعه به گونه اى است که یکى از شاخصهاى تفکیک و تشخیص کشورهاى پیشرفته
از عقب مانده به
شمار مى آید. یکى
از ابعاد توسعه در کشورها توسعه فرهنگى است، و با توجه به تأثیرگذارى فرهنگ هر جامعه
در اقتصاد و سیاست آن، نقش توسعه فرهنگى و اهمیت آن در هر جامعه به خوبى به دست مى آید. ذکر این نکته لازم
است که منظور از فرهنگ مجموعه اعتقادات، باورها و سنت ها در یک جامعه است؛ و منظور
از توسعه گسترش و افزایش نیست، بلکه گاه اصلاح و یا تغییر براى رشد و تعالى جامعه منطبق
با اهداف و سیاستهاى توسعه در همین راستا انجام مى پذیرد. از دیدگاه امام، فرهنگ،
هویت و موجودیت یک جامعه را شکل مى دهد و در تحولات اجتماعى نقش اساسى و زیربنایى دارد و اصلاح
آن نخستین گام، در اصلاحات ابعاد دیگر جامعه باید دیده شود. «فرهنگ مبدأ همه خوشبختى ها و بدبختى هاى ملت است.» «راه اصلاح یک
مملکتى (اصلاح) فرهنگ آن مملکت است، اصلاح باید از فرهنگ شروع شود.»
بر اساس دیدگاه امام هدف از توسعه فرهنگى: زدودن
وابستگى، دستیابى به استقلال، خوشبختى، شرافت و انسانیت و اصلاح جامعه و ساختارهاى
آن در دیگر ابعاد است. به دلیل ارتباط توسعه اقتصادى و سیاسى با توسعه فرهنگى و
وابسته بودن هر یک به دیگرى، امام براى توسعه فرهنگى نسبت به آن دو اولویت قائل
است، و هر توسعه واقعى را متأثر از توسعه فرهنگى مى بیند. امام ریشه سلطه غرب را
در سلطه فرهنگى او دیده است امام در پیامى که به مناسبت بازگشایى مدارس و دانشگاه ها در سال 1358 صادر شد، چنین مى گویند: «بزرگترین وابستگى
ملّتهاى مستضعف به ابر قدرت ها و مستکبرین، وابستگى فکرى و درونى است که وابستگى هاى دیگر هم از آن سرچشمه مى گیرد. تا استقلال فکرى براى
ملتى حاصل نشود، استقلال در ابعاد دیگر حاصل نخواهد شد. . . . براى به دست آوردن استقلال
فکرى و بیرون رفتن از زندان وابستگى خود، مفاخر و مآثرملى و فرهنگى خود را
دریابید. بزرگترین فاجعه براى ملت ما این وابستگى فکرى است که گمان مى کنند همه چیز از غرب[ است]
و ما در همه ابعاد فقیر هستیم و باید از خارج وارد کنیم. » بر اساس نظریه هاى توسعه، هدف از توسعه و
سیاستهاى تدوین شده در
توسعه متفاوت است. امام هدف توسعه را در تولید امکانات فرهنگى، توسعه علم، رفاه و
بهبود کیفیت زندگى محدود نمى کند، بلکه این همه را زمینه و ابزار هدف واقعى توسعه یعنى
الهى شدن انسان، شکوفایى ابعاد معنوى و روحانى در انسان و تهذیب نفس او مى داند. از اینرو مى توان از دیدگاه امام انسان
را محور توسعه دانست و هدف نهایى توسعه را در ارتقاى معنوى و تهذیب انسان خلاصه
کرد.
2-2)جهادگران و فرهنگ جهادی :
جهادگران،
فرزندان اسلام و انقلاب و وارثان خط ایثار و شهادت، هم پویاى «راه کمال»اند، هم
اسوه و الگوى دیگران. فرهنگ جهادی، مهم ترین ویژگی جهادگران است که می توان به شرح ذیل به آن اشاره
نمود:
1-2-2) خود شناسی
شناسنامه
وجودى انسان چیست و شجره نامه ایمان و جهاد و تعهدش کدام است و ریشه در کدام سرزمین
دارد؟ برگ و بار زندگى چیست و بوستان عمر براى خود و دیگران چه ثمرى مى دهد؟ انسان را برترین
آفریده خدا، مسجود فرشتگان، وارثان خط انبیا و اولیا مى دانند، با بارى عظیم از مسؤولیت
که بر دوشش است و«امانت» انتخاب و اراده که به او سپرده اند و راه خیر و شر و فلاح
و فاجعه و رشد و غَىّ، که به او نموده اند و فرجام «بهشت» و «جهنم» که در چشم انداز او قرار داده اند. به آخرین و کامل ترین دین باور دارد و به آخرین
رسول و اوصیاى او عقیده منداست و چشم به راه «صبح ظهور» و زمینه سازان «عصر حضور». این همه
شهید، پیش مرگ تحقق
آن وعده هاى الهى
است، تا حاکمیت قسط و عدل را شاهد باشد. با این سابقه، با آن رگ و ریشه و اعتبار و
اصالت، با میثاقى که با معبود خویش بسته است، با عشقى که عمرى است به «ثقلین» دارد و سنگ «قرآن و
عترت» را به سینه مى زند، با
ادعایى که در سطح جهان و تاریخ معاصر، براى گشودن راهى نو پیش پاى بشر دارد، با «ایمان»
که ارمغان انقلاب اسلامى به جهان امروز و
نسل تشنه معنویت در دنیاى کنونى است، با پشتوانه اى از «عاشورا» از گذشته و
«انتظار» نسبت به آینده، مى بینید که در شرایطى حساس قرار داشته. و به راستى که تکلیفی
سنگین بر دوش اوست. جهادگران به عنوان یک نیروى برخاسته از انقلاب، نهادى جوشیده از
متن نهضت، ارگانى نگهبانِ ارزش هاى آسمانى، همراه و هم پیمان با شهیدان و بیعت کرده
با «ولایت» و چشم به راهِ فرارسیدن «دولت کریمه مهدوى»، عنوانِ «امت محمد(صلى الله
علیه وآله وسلم)» را نیز دارند و خود را «شیعه على(علیه السلام)» و «پیرو حسین(علیه
السلام)» و فرزند امام و انقلاب مى دانند.
2-2-2) تعبّد
رابطه
جهاد گران و پروردگار، رابطه «عبودیت» و «ربوبیّت» است و این را پذیرفته اند که او
«ربّ» است و آنها «عبد»، در نتیجه باید در برابر فرمان خداوند، «تعبّد» داشته
باشند. او صاحب امر و فرمان است، و آنها مملوک و بنده اى گوش به فرمان. تعبّد،
حالتى است که عبد را با مولا پیوند مى دهد. تعبّد، واژه اى است از ریشه «عبد»، یعنى
احساس بندگى داشتن، بنده بودن، اطاعت بى چون و چرا داشتن، پیروى دربست و مطلق و همه جایى و در همه موارد و در همه
حالات از آنچه فرمان خداوند متعال است; یعنى اطاعت از دین. بندگى خالص در این است
که انسان در برابر آفریدگار حکیم و خداى عقل آفرین و شارع مقدس، از خود
سلب اراده و سلب نظر بکند; یعنى آنچه را که خدا خواسته و طلبیده، بخواهد وانجام دهد،
در مقابل پسند و نظر الهى، پسند و نظرى نداشته باشد; چه در مورد احکام وتشریعات، چه
در مورد امور وضعى و شخصى و اراده هاى خالق درباره مخلوق. داشتن چنین حالتى نسبت به پیامبر
و امام و ولىّ خدا نیز تداوم همان حالت در برابر خداست; چرا که اطاعت از پیامبر و امام،
فرمان همان خداوند است و اطاعت از ولى امر، فرمانِ همان امام معصوم. آیه اى از قرآن، به زیباترین
بیانى این نکته را در خود دارد:
(فَلا وَ رَبِّکَ لا
یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ، ثُمَّ لا یَجِدُوا فى
اَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسلیماً)[2]
«به پروردگارت سوگند،
اینان هرگز مؤمن نخواهند بود، مگر آن که در اختلافات خودشان تو را داور قرار دهند،
سپس از داورى تو هیچ احساس ناراحتى در دل نداشته و کاملاً تسلیم باشند.»
«تعبّد»، هم قدرت را مهار
مى کند، هم
هوس ها را تحت
کنترل قرار مى دهد، هم
از انحراف جلوگیرى مى کند. کسى
که «متعبّد» به امر و نهى خدا نباشد و گردن را در برابر «حکم خدا» تسلیم نکند و دل
را به او نسپارد و دیده را به سیماى دین ندوزد و گوش را به فرمان وحى نسپارد،
سرانجام به بى راهه مى رود و از مرز دین بیرون مى افتد. معصیت، اولین و کمترین
نتیجه شوم عدم تعبد و پاى بند نبودن به رهنمودهاى وحى ومکتب است و تعبد، عامل
کنترل درونى.
3-2-2) خدمت گزارى
روحیه
نوع دوستى و
خدمت گزارى، از
جلوه هاى زلال
و ارزشمند روح بزرگ و انسان خود ساخته است. پاداش الهى نیز، خادمان مردم را در محاصره
رحمت خویش قرار مى دهد و نگاه
لطف حق، بیش از همه به کسانى است که براى جامعه سودمندتر باشند و گره گشاى معضلات مردم و راهنما
و یاور درماندگان و نیازمندان. «نیاز»، لازمه طبیعى زندگى انسان هاست. احتیاج متقابل افراد
به یکدیگر، در بافتِ زندگى اجتماعى نهفته است و «خدمت»، یعنى تلاش براى رساندن خیر
به دیگران. چه در خانه، چه بیرون، چه در سفر یا حضر، چه توانگر چه مستمند، چه
توانا چه ضعیف، هر کس در هر شرایط به تناسب شعاع وجودى خویش مى تواند «اهل خدمت» باشد تا هم
به پاداش الهى برسد، هم به محبوبیتِ مردمى، هم به آرامش وجدان و هم به لذت روحى. جهادگران،
خادمان مردم اند. در حدیث شریف نبوى آمده است:
«سیّدُ القومِ خادِمُهم.»[4] «خادم هر جمعیت، سرور آنان است.»
در عمل نیز، مگر جز این
است که آنان که کمر خدمت به مردم مى بندند و در غم و شادى و راحت و رنج مردم در کنارشان هستند
و از هر چه در توان دارند مضایقه نمى کنند، محبوب دل ها مى شوند. در حال حیات، مورد محبت
مردم اند و پس
از مرگ، نام نیکشان بر زبان ها جارى است. خادمان مردم، گروه ویژه برگزیدگان خدایند. در
حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است:
«خداوند، گروهى از بندگانش را براى رفع نیاز و کمک به
مستمندان شیعیان و پیروان ما برگزیده است، تا در مقابل این خدمت، بهشت را به عنوان
ثواب به آنان عطا کند. اگر بتوانى از آنان باشى، باش! ... فَاِنْ استَطَعْتَ اَنْ
تَکُونَ مِنْهُمْ فَکُنْ.» [5]. امام صادق(علیه السلام) در حدیث دیگرى، یارى رسانى به مسلمان را بافضیلت تر از هفت دور طواف بر گرد
کعبه مى داند. [6] این است که خدمت گزارى یک گام در مسیر کمال
به شمار مى آید، گامى
که براى برخى بسیار سنگین است، ولى برخى شیفته خدمت اند و لذت روحى شان در این گونه خدمت گزارى ویارى رسانى و قضاى حاجتِ مؤمنان
است وآن را به عنوان بهترین عمل و یادگار انجام مى دهند. خدمت به مردم، بذرى است
که میوه اش محبت
در دل ها و محبوبیت
نزد خدا و کامیابى در آخرت است. این کلام ناب علوى آویزه گوشمان باشد که فرمود: «خیرُالنّاسِ
مَنْ نَفَعَ النّاسَ.» [7] «بهترین مردم کسى است که به مردم سود برساند.»
4-2-2- حفظ اسرار
قدرت و
تحمل بر «رازدارى»، نشانه ظرفیت هر انسان است. ماهیت راز، در پوشیده و پنهان ماندن
آن است، وگرنه «راز» نمى شد. اگر چیزى جزء اسرار بود، هر نوع سِرّى که باشد، اگر فاش
شود دیگر «سرّ» نیست. زندانى اگر از زندان گریخت، بازگرداندن آن به بازداشتگاه بسیار
دشوار است. تیرى هم که از کمان یا سلاح رها شد، دیگر به کمان و اسلحه بر نمى گردد. وضعیت اسرار نیز این
گونه است. راز، همان زندانى است; همان تیر و گلوله است، و دهان و سینه انسان هاى آشنا به اسرار، همچون زندان
و چله کمان وخشاب اسلحه. تا وقتى رازى از دهان برنیامده است، محفوظ و پنهان است. همین
که رها شد، دیگر از اختیار بیرون است. چه زیباست سخن امیرمؤمنان(علیه السلام) که
فرمود:
«سِرُّکَ اَسیرُکَ، فَاِنْ
اَفْشَیْتَ صِرْتَ اَسیرَهُ.»[8]«راز تو اسیر توست، اگر آن
را افشا کردى، تو اسیر آن شده اى.»
افشاى اسرار، نشانه ضعف
نفس است، برعکس «کتمان راز» دلیل قوت روح و کرامت نفس وظرفیت شایسته و بایسته
انسان است. راز خود، راز مردم، راز انقلاب و اسرار حکومتى باید در قلمرو نیروى
درونىِ «راز آشنایان» محفوظ بماند. این، هم یک تکلیف شرعى است، هم رسالت انقلابى و
هم وظیفه اخلاقى. در روایات ما، عناوینى هم چون «کتمان»، «حفظ سر» و نهى
از «اذاعه» و تأکید بر «حفظ لسان» بسیار دیده مى شود. حتى در برخى احادیث، عیب پوشى و کتمان راز، صفتى شایسته
شمرده شده که در این باره باید از خدا الهام گرفت که پرده پوشى او و حفظ اسرار بندگان،
فوق تصور ماست. حضرت رضا(علیه السلام) در حدیثى فرموده است: «مؤمن هرگز مؤمن
راستین نخواهد بود مگر آن که سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگارش، سنتى از
پیامبر و سنتى از ولى خدا.» آن گاه سنتِ الهى را "رازدارى" مى شمارد: «وَ اَمّا السُنَّةُ مِنْ رَبِّهِ
کتمانُ سِرِّهِ.»[10]
اگر غیبت حرام است; چون خمیرمایه اصلى اش همان افشاى اسرار و برملا
ساختن عیوب دیگران و پرده درى نسبت به حریم آبرویى آنان است. حضرت صادق(علیه السلام)
فرمود: «سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ، فَلا یَجْرِیَنَّ
مِنْ غَیْرِ اَوْداجِک.»[11] «راز تو جزیى از خون توست، پس نباید این خون، جز در رگ هاى خودت جریان یابد.»
5-2-2- خداترسى
آن کس که بیمناک است،
مراقب است و آن که هراسى ندارد، دست به هر کارى مى زند. «بیم»، بازدارنده از اقدام هاى بد عاقبت است و انسان بى پروا، مثل ماشین بى ترمز است وآن که از نعمت
«خوف» و«خشیت» برخوردار است، از وسوسه هاى ابلیسى مصون تر است; چرا که شیطان، بى پروایان را راحت تر به تور مى اندازد ونفس اغواگر وفریبکار،
براى افراد فاقد خوف از خدا، آسان تر دام مى گسترد و به گناه مى کشاند. خوف از خدا، خوف از جهنم و حساب وکتاب قیامت نیز
هست; چرا که دوزخ سوزان پیامد معصیت هاست و کیفر وپاداش را خدا مى دهد و بهشت وجهنم، بازتاب اعمال
انسان در دنیاست، پس «خداترسى»، یک گام انسان را به فلاح نزدیک تر مى کند. امیرمؤمنان به مردى نگریست
که «خوف» بر او اثر گذاشته بود. پرسید: تو را چه مى شود، چرا این گونه اى؟ گفت: از خدا مى ترسم. فرمود: اى بنده خدا،
از گناهانت بترس و از عدالت خدا نسبت به ستم هایى که بر بندگانش کرده اى. از خود خدا نترس، چرا که
او نه به کسى ستم مى کند و نه
بیش از استحقاق، افراد را کیفر مى دهد. [12]
خدا کوچک ترین کارهاى ما را مى بیند; آهسته ترین سخنان ما را مى شنود و از پنهانى ترین گناهان ما در خلوت و جلوت
خبر دارد. انسان خداترس، او را در همه حال حاضر و ناظر مى بیند وجهان را محضر پروردگار
مى یابد. امام صادق(علیه السلام) به اسحاق بن عمار که از
اصحابش بود، چنین موعظه کرد: «خَفِ اللّهَ
کَانَّکَ تَراهُ وَ اِنْ کُنْتَ لا تَراهُ فَاِنَّهُ یراکَ ... .»[13] «از خدا چنان بترس که گویا او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تو را مى بیند.»
چنین بیمى سازنده و چنین
خوفى کمال آور است
و بازدارنده از گناه. همین گونه «خداترسى»، انسان سالک و در مسیر خودسازى را به
«محاسبه» و «مراقبه» مى کشاند و او را پیوسته در حال آماده باش نسبت به پاسخ گویى اعمالش در محکمه الهى
قرار مى دهد و نسبت
به سخن و سکوت خود و گریه و خنده اش، بریدن و پیوستن و دوستى و دشمنى و خوشرویى وتندخویى اش، معیار و مبنا دارد و انگیزه هایش را زیر دقیق ترین ارزیابى مى برد. سیماى جان و چهره درون
و صورت دل را از خدا نمى توان پنهان کرد و نقش بازى کردن پیش مردم، نزد خداوند متعال
و علم او رنگى ندارد. هیهات که چه قدر خدا را فراموش مى کنیم وبه دنبال «خدافراموشى»،
دچار «خودفراموشى» مى شویم [14] و عمر را به بى خیالى و غفلت وبى پروایى مى گذرانیم. خداترسى، کیمیایى
است گرانبها که تضمین کننده رستگارى انسان است و کسب آن، معرفت مى خواهد و زدودن زنگار غفلت از
این که ما «بنده»ایم و او «خدا»ست!
6-2-2- وظیفه شناسى
میان «معرفت» و «عمل»، رابطه اى اساسى است. انسان آن
گونه عمل مى کند که مى فهمد و مى شناسد. تصحیح شناخت ها به تصحیح رفتارها مى انجامد و کج فهمى موجب کجروى مى شود. از این رو «وظیفه شناسى» گامى مهم در مسیر قرار
گرفتن آدمى در بستر تکلیف و انجام تعهدات است.
اگر تصمیم بر عمل، موتور حرکت انسان است، داشتن بصیرت و شناخت، چراغى است
که «راه» را نشان مى دهد. از
این رو پیش از عمل باید بصیر بود و قبل از اقدام باید معرفت به دست آورد. کسى مى تواند درست حرکت کند که جاى
پاى خود را بشناسد و بداند کجا مى رود و کجا گام مى نهد و در راه است یا بى راهه، رو به مقصد است یا پشت
به آن. امام على(علیه السلام) فرمودند:
«مَنْ جَهِلَ مَوْضِعَ قَدَمِهِ زَلَّ.»[15] «کسى که نداند کجا گام مى نهد، مى لغزد.»
وظیفه شناسى، شناختِ جاى پا در مسیر
درست و هدف صحیح است. کسى که وظیفه را درست بشناسد، نیمى از راه را پیموده است، چرا
که گرفتارى بسیارى از افراد «ندانم کارى» است ودر پاسخ به این پرسش که «چه باید
کرد؟» درمانده اند و به
جواب روشن و اطمینان بخشى نمى رسند. شناخت، در لحظه لحظه
زندگى مان بر مسیر
ما نور مى افشاند.
اگر نور وظیفه شناسى راهمان
را روشن نساخته باشد، گاهى به جاى خدمت، خیانت مى کنیم و به جاى جذب، دفع و
به جاى پیشروى، عقب گرد. این سخن نبوى را زیاد خوانده و شنیده ایم که هر کس بدون آگاهى عمل
کند، فسادانگیزى اش بیش از
اصلاح گرى خواهد
بود و بیش از آن که بسازد، خراب مى کند: «مَنْ عَمِلَ
عَلى غَیرِ عِلْم کانَ ما یُفْسِدُ اَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ.» [16] برخى کارها در گرو زمان ها و شرایط خاص است و شرایط،
در ضرورت و عدم ضرورت آن مؤثر است. گاهى باید صلح کرد، گاهى باید جنگید. گاهى باید
سکوت و مدارا کرد، گاهى باید فریاد کشید و خروشید. گاهى تقیه واجب است و جزیى از دین،
گاهى حرام است و زیانبار. گاهى نرمش و انعطاف لازم است، گاهى قاطعیت. گاهى تکلیف،
ایجاد رابطه است، گاهى وظیفه، ترک رابطه است. گاهى پیشروى لازم است، گاهى عقب نشینى تاکتیکى. این که این
«گاهى»ها کجاست، همان «وظیفه شناسى» است و با بصیرت و آگاهى ودین شناسى و معرفت اجتماعى و زمان شناسى به دست مى آید.
فرهنگ «عمل به وظیفه» و
«تکلیف گرایى»،
که هم رهنمودى عاشورایى است و هم توصیه وعمل امام راحل(قدس سره) بر آن مبتنى بود، مرحله
دوم شناخت تکلیف است.
7-2-2- عزّت نفس
خودیابى و خودسازى و کرامت
داشتن و به مرز کمال رسیدن، حفظِ عزت نفس است. شناخت ارزش انسانى خود و ودایع الهى
که به ما سپرده و انتظارى که از ما به عنوان یک «بنده» دارد و بهشت برین که به
عنوان «واپسین منزل» برایمان در نظر گرفته و «قرب به خدا» را که برترین پاداش
صالحان قرار داده است، موجب مى شود گوهر نفس خود را حراج نکنیم و خود را رایگان نفروشیم. راستى ما چند مى ارزیم و بهاى ما چیست؟ امام
على(علیه السلام) قیمت انسان را معادل بهشت مى داند و مى فرماید هر کس خود را به کمتر
از بهشت بفروشد، باخته و زیان کرده است: «اِنَّهُ لیسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثمنٌ الاّ الجَنَّةَ،
فَلا تَبیعوها اِلاّ بِها.» [19] مراقبت از این گوهر نفیس، عزت نفس است. آنچه این گوهر را
مى شکند، آلودن
نفس به طمع، ذلت، حقارت وپستى است. خواستن، پلى براى ذلت پذیرى است و سند احتیاج است
وباید از آبرو گذشت تا دست طلب گشود. افزون خواهى و حرص، انسان را به خواستن
وامى دارد و آنچه
در این گونه سؤال ها زیر پا
گذاشته مى شود همان
عزت نفس است. «از تشنگى بمیر و مریز آبروى خویش». آنان که خود را پیش هر کس حقیر و
پست مى کنند، تا
به امیال نفسانى یا دنیا و موقعیتى برسند، از قیمت خود بى خبرند. انسان هاى بلند همت، هیچ گاه خود
را ارزان نمى فروشند.
آنان که در مقابل یک نگاه ولبخند و وعده و میز و پُست، سپر مى اندازند و دامن اختیار از دست
مى دهند، قیمت
خود را نمى دانند و
از نرخِ «بازار ارزش ها» بى خبرند. معامله بر سر شرافت
و کرامت انسان، زیانبار است. وقتى در این داد و ستد، کسى در مقابل دنیا و تمنیّات و
خواهش هاى نفسانى
حاضر باشد «خود برترِ» خویش را بدهد، چیزى از دست داده است که جایگزین ندارد.
3- جهاد و تشکل های مردم نهاد ( NGO )
با توجه به نقش و تأثیر تشکل های مردم نهاد یا سازمان
های غیر دولتی در روابط بینالملل و در
شکل دهی افکار عمومی جهانی، کشورهای مستقل نیز درصدد تقویت چنین سازمان هایی در
راستای دفاع از منافع ملّی خویش می باشند تا آنها نیز از فرصت ها برای استفاده از
رسانه های گروهی و مجامع بینالمللی برای مقابله با سلطه بیگانگان و دفاع از حقوق
خود سود جویند. ایجاد سازمانهایی تحت عناوین مختلف به منظور دفاع از حقوق «زنان»،
«کودکان»، «افراد مسن»، «مادران» خبرنگاران» «نویسندگان» «مؤلفان»، «هنرمندان»،
«جوانان»، «زندانیان»، «رنگین پوستان»، «کارگران»، «دانشجویان»، «ملتها»،
«نژادها»، «اقلیت های دینی و قومی»، «حقوق بشر»، «محیط زیست»، «لایه اوزون»،
«دریاها» و... به این منظور بوده است.
مناسب است با توجه به مفهوم جهاد و ضرورت دفاع از
آرمانهای جهانی اسلام در جهت هدفمند نمودن و گسترش فرهنگ جهادی در قالب ایجاد چنین
تشکل های مردم نهاد یا غیر دولتی تلاش نمود و ضروری است نظام جمهوری اسلامی ایران،
شکل گیری چنین سازمانی را تسهیل نماید.
حمایت از ایجاد تشکل مردم نهاد مبتنی بر فرهنگ و مدیریت جهادی باید در دستور کار همه دلسوزان انقلاب و نظام
اسلامی قرار گیرد. همانگونه که قدرتهای
سلطه طلب در جهت امیال نامشروع خویش به شکل دهی و تأسیس سازمانهای غیر دولتی در
سایر کشورها می پردازند، نهضت اسلامی و طرفداران واقعی حقوق بشر، بویژه در ایران،
باید تلاش کنند تا تشکل هایی این چنینی در کشورهای مختلف، از جمله در خود کشورهای سلطه جو تحت عناوین جهادی تشکیل و توسعه دهند.
همچنین تلاش برای ایجاد سازمانهای غیر دولتی منطقه ای و بینالمللی تحت این عنوان
در راستای دفاع واقعی از حقّ، ضروری است. تشکل های غیر دولتی طرفدار آرمانهای
اسلامی در ایران با توجه به آزادی و استقلال و سلطه ستیزی جمهوری اسلامی ایران،
باید تلاش کنند محوریت سازمانهای منطقه ای و بینالمللی را در دست گیرند و مانع
نفوذ عوامل قدرتهای سلطه گر بر مصادر این سازمانها شوند. باید شرایط شگل گیری آن
حتی المقدور مطابق با شرایط مورد قبول سازمان ملل متحد باشد تا راه برای حضور
فعالتر در این سازمان و دیگر سازمانهای بینالمللی هموار باشد. با توجه به فرصت
هایی که سازمانهای غیر دولتی که به عنوان مشاور سازمان ملل متحد شناخته شده اند،
بیشترین استفاده را در گسترش فرهنگ و مدیریت جهادی برد. شرایط مذکور در قطعنامه
شماره 31/1996 سازمان ملل متحد به تصویب رسیده است.
4- تشکل های مردم نهاد (NGO) و موانع
شکل گیری آنها
با پیروزی
انقلاب اسلامی در ایران زمینه برای شکل گیری تشکل های مردم نهاد یا سازمان های
غیردولتی در راستای اهداف انساندوستانه و اسلامی فراهم گردید و دولت مشوق حضور و
مشارکت روز افزون مردم در سطح جهانی شد، که مهمترین آنها جهاد سازندگی و کمیته های
انتظامی بود که بعد ها با تداخل وظایف آنها با نیروی انتظامی کاملا دولتی و در
بدنه اصلی تشکیلات دولتی ادغام گردیدند.
اما این مهم در سایر موارد عملی نگردید که ذیلاً به برخی موانع اشاره می
گردد.
1-4- موانع شکل گیری
سازمان های مردم نهاد در ایران
برخی از موانع شکل گیری
سازمانهای غیر دواتی در ایران به شرح ذیل می باشد:
· عدم آشنایی مردم با نقشی که می توانند از طریق ایجاد
چنین سازمانهایی در سطح بینالمللی ایفاء کنند.
· عدم آشنایی دستگاههای دولتی با تأثیر چنین سازمانهایی در
سطح بینالمللی.
· بی اعتمادی عمومی نسبت به سازمانهای بینالمللی.
· فرهنگ ضعیف مشارکت در کشور.
· نبود تعریف مشخص از تشکل های مردم نهاد نزد وزارت کشور
به عنوان متولّی ثبت آنها
· سطح پایین منابع مالی و سطح در آمد تشکل های غیر دولتی ،
ناشی از کمبود اعضاء و عدم تمایل اعضاء به پرداخت حق عضویت.
· عدم آشنایی مردم و دستگاههای دولتی با ضوابط کسب مقام
مشورتی نزد سازمان ملل متحد.
· عدم دسترسی به اطلاعات سازمان ملل متحد.
· عدم حمایت مالی دستگاه های دولتی برای شکل گیری چنین
تشکل ها و سازمان هایی.
· نبود تسهیلات ویژه برای تشکل های مردم نهاد.
البته نباید از دولت و مردم انتظار داشت در مدّت کوتاه،
به تجربیات چند دهساله سایر کشورها در این زمینه دست یابد. خوشبختانه در دهة اخیر اطلاعات بیشتری در ارتباط با تشکل های
مردم نهاد توسط دستگاه های دولتی، بویژه توسط وزارت امور خارجه، در دسترس افکار
عمومی قرار گرفته است و آگاهی های عمومی نسبت به نیازها، ضرورت ها و امکانات،
توانایی ها و زمینه ها افزوده شده است.
5- نتیجه گیری و پیشنهادات
برای اینکه در ایران تشکل های مردم نهاد بیشتری در
راستای فرهنگ و مدیریت جهادی و تامین اهداف انقلاب اسلامی شکل گرفته و بتوانند
فعالیتهای خود را در سطوح بینالمللی تنظیم کرده و گسترش دهند و این تشکل های مردم
نهاد مبتنی بر فرهنگ و مدیریت جهادی در ایران محور فعالیت های سازمانهای غیر دولتی
(NGO) منطقه ای و جهانی شوند و به سایر ملل در این زمینه یاری
رسانند، مناسب است اقدامات گسترده ای در زمینه های مختلف صورت پذیرد. که می توان به اهم آنها را به شرح ذیل اشاره
نمود.
· تلاش دولت برای تمهید و فراهم سازی فضای مناسب جهت رشد و
توسعه تشکل های مردم نهاد در حیطه فعالیت هایی با فرهنگ و مدیریت جهادی.
· تغذیه مستمر اطلاعاتی از جمله برگزاری دوره های آموزشی
موقت به منظور آشنا نمودن سایر تشکل های مردم نهاد با تحولات و موضوعات مهم بینالمللی
جهت به روز نمودن آنها از نظر اطلاعاتی و آشنا ساختن آنها با مفاد و دستور کار نشست های مهم بینالمللی
اعم از کنفرانس های جهانی و جلسات ارگانهای تابعه سازمان ملل.
· فراهم نمودن اطلاعات و بذل مساعدت جهت تسهیل حضور و
مشارکت رسمی در گردهمایی های بینالمللی
· تقویت و ایجاد دروس و مطالعات دانشگاهی در ارتباط با
فرهنگ و مدیریت جهادی، ترغیب دانشجویان به انتخاب پایان نامه های تحصیلی در ارتباط
فرهنگ و مدیریت جهادی.
· حمایت از تألیف کتب و انتشاراتی که محتوی گسترش و توسعه
فرهنگ و مدیریت جهادی است.
· ضرورت برگزاری همایش ها و کارگاههای آموزشی در کشور برای
بسط و گسترش فرهنگ و مدیریت جهادی در قالب تشکل های غیر دولتی
از جمله
کار بردهای مهم تشکل های مردم نهاد بسیج
افکار عمومی برای بالا بردن ضریب امنیت دفاعی کشور و همچنین مدیریت بحران. در
دوران جنگ تحمیلی موثر ترین ارگان در پیشبرد اهداف دفاعی کشور جهاد برگرفته از دل
مردم بود و امید است با مشارکت روز افزون عمومی و بسیج امکانات، تشکلی مردم نهاد با
فرهنگ و مدیریت جهادی در راستای تحقق اهداف اسلامی و آرمانهای حضرت امام (ره)، در
هماهنگی با سیاستهای مقام معظم رهبری تشکیل گردد و نظام و دولت جمهوری اسلامی
ایران را در گسترش عدالت و کمک به احقاق حق ملل مختلف بویژه ملل مسلمان و نیز دفاع
از حقوق ملت ایران در مقابل تعدیات جهانی یاری رساند.
لذا
نقش مؤثر فرهنگ و مدیریت جهادی در روند توسعه و پیشرفت کشور و اهمیت دغدغه ی عدالت اجتماعی به
عنوان یکی از شاخص ترین ویژگی های جامعه
شناختی جهاد گران، به خوبی ضرورت تقویت فرهنگ جهادی معطوف به فقر زدایی و محرومیت زدایی را توجیه می کند. جهاد گران فعال درحوزههای گوناگون در سال
های اولیه انقلاب علاوه برمشارکت مستقیم در زدودن گرد محرومیت از چهره ی جامعه،
توانسته بود روحیه ایثار و از خود گذشتی را در بین آحاد ملیت ایران تقویت و گسترش
دهد. طی سالهای بسیاری از مدیران کشور برگرفته از دل همان فرهنگ جهادی بوده و
فعالیت های قابل توجهی در این زمینه داشته اند. جهادگران نه تنها توانمندسازی و
ارتقای سطح فرهنگی و اقتصادی مناطق محروم
کشور را دنبال می کردند، بلکه منجر به تقویت و تکریم روحیهی عدالت خواهی جامعه شده بودند. باید توجه کرد مجموعه سازمان های فعال در حوزهی رفاه و
تأمین اجتماعی حتی در صورت به کار
گرفتن بالاترین ظرفیت های مالی، اجرایی و تخصصی خود، هرگز از فعالیت های مشارکت جویانهی بدنهی جامعه به ویژه
جهادگران بی نیاز نخواهند بود. از سوی دیگر مشارکت و فعالیت نظام مند مردمی در قالب تشکل های
خودجوش و سازمان های غیر دولتی، همواره
از جمله شاخص های تأثیرگذار در روند توسعه و همچنین رشد و ارتقاء جوامع محسوب میشود. از این رو همگرایی این دسته از تشکل های جهادی و ارائهی نگرشی نظام
مند و مجموعه ای از آموزشهای پایه به
آن ها و همچنین فراهم کردن زمینهی ارتباط و انتقال تجارب و تعامل آن ها با یکدیگر و با مسؤلان و تشکل های
مردم نهاد، یکی از ضروری ترین نیازهای جامعهی امروز ماست که به عنوان هدف اساسی دست اندر کاران و
متولیان امر بایستی در نظر گرفته شود.
5-
ارجاعات و منابع مورد استفاده:
1-
آموزش های بنیادین علم اخلاق، محمد فتحعلی خانی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی،
1379.
2- سوره
نساء (4) آیه 65
3- نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص 28
4- نهج الفصاحه، حدیث 1763
5- اصول
کافى، ج 2، ص 192
6- اصول
کافى، ج 2، ص 192
7-
میزان الحکمه، ج 3، ص 214
8-
غررالحکم، آمدى، ج 1، ص 437
9-
سیمای کارگزاران دکتر یعقوبعلی برجی، قم، انتشارات شهریار، 1379
10-
میزان الحکمه، ج 4، ص 426
11-
بحارالانوار، چاپ بیروت، ج 72، ص 71
12-
بحارالانوار، چاپ بیروت ، ج 67، ص 392
13-
اصول کافى، ج 2، ص 68
14-
سوره حشر (59) آیه 19: (نسوا اللّه فانساهم انفسهم).
15-
الحیاة، ج 1، ص 142
16-
اصول کافى، ج 1، ص 44.
17-
پیام استقامت، ص 24; صحیفه نور، ج 20، ص 241
18-
معراج السعاده، ملااحمد نراقی، قم انتشارات هجرت 1379
19-
غررالحکم، ج 5، ص 81.
20- http://www.al-shia.com/html/far/books/majalat/farhang-jahad
بهبود پورتال
پورتال
پرتال
پرتال سازمانی
پورتال سازمانی
پورتال شرکتی
سامانه سازمانی
سامانه شرکتی
پرتال شرکتی
وب سایت شرکتی
وب سایت سازمانی
مدیریت آسان
مدیریت محتوا
مدیریت محتوا بدون دانش فنی
پنل ویژه همکاران
نظرسنجی آنلاین
فیش حقوقی
آپلود فیش حقوقی
مدیریت بیمه
مدیریت خدمات بیمه
خدمات بیمه
بیمه تکمیلی
آموزش
پیشنهادات
انتقادات
مدیریت جلسات
فرم ساز
مدیریت منو
مدیریت محتوا
مدیریت سئو
پنل مدیریتی چند کاربره
ریسپانسیو
گرافیک ریسپانسیو