نگرشی نهادی- هنجاری به
جهادسازندگی -دکتر محسن
ابراهیم پور
مقدمه :
گذشته چراغ راه آینده است. بدون گذشته، آینده ابتر است.
این وجهه نظر اثباتی و تجربهپذیر هم به لحاظ علمی و شناختی و هم در سطوح خرد و
ساختاری، پذیرفته شده است. در ساحت اندیشه، نیز گسترش و ژرفش معرفت، متکی به پویش
گذشتهنگر است، تا از گذشتگان آموخت، بر آن افزود و به دست آیندگان سپرد. این مهم،
علاوه بر اینکه از ندانمکاری، دوبارهکاری، تشتت، آزمودن آزموده، اشتباهات اتفاقی
و تورش (اشتباهات سیستماتیک) میکاهد مقدمه اختراع ـ ابداع و نوآوری است.
در حوزه عینی و اجرایی نیز پویایی نیز پویایی، استمرار،
کارآمدی و اثربخشی ریشه در بهرهگیری از فعالیتها و تجارب گذشته دارد. بررسی و
تبیین جهادسازندگی از موفقترین و محبوبترین[1][1] نهادهای برخاسته از اندیشههای عالمانه و
داهیانه امام خمینی، شمارها و شرائط انقلاب اسلامی بوده است. از بدو شکلگیری
تاکنون، در ابعاد نیروی انسانی تشکیلات سازمانی، نقشها، وظائف و مسئولیتها،
پیامدها و یافتهها، نتایج و آثار، مراحل و تجاربی را طی کرده که شناخت جامع، دقیق
و معتبر آنها، هم «الگویی توسعهای» است و هم بدون شک چراغ راه آینده خواهد بود.
طرح مسأله
در شرایط بیاعتمادی تاریخی به عمال دولتی که ریشه در ظلم
و جور حکام محلی، وضع انواع مالیاتها، بیگاری کشیدن از روستائیان داشت. و در رژیم
قبلی به انحاء و اشکال بارزی باز تولید گردید. و در وضعیتی که فاصله اجتماعی و
احساس حقارت و فقدان همدلی در تعامل یکسویه با «مأموران دولت» در جامعه روستایی
نهادی شده بود و احساس بیگانگی دوسویه را به شدت تقویت کرده بود و به همین علت،
کارگزاران دولتی در همه مراحل برنامهریزی و اجرای طرحهای عمرانی، مستقل از مردم
روستایی تصمیمسازی، تصمیمگیری و اجرا میکردند و بالطبع سازههای آن بعد از چند
سال مخروبه میشد، جهادگران موفق شدند، اعتماد متقابل و روابط اجتماعی را در فضای
عاری از سلطه و احساس فاصله قدرت (بین جهادگران و مردم روستایی) تقویت کنند و به
بالاترین سطح ممکن (بر اساس یافتههای پژوهشی) ارتقاء دهند. و با بهرهمندی از این
سرمایه اجتماعی فعال، هم نیازها و سلسله مراتب نیازهای مردم روستایی را تبیین کنند
و هم با همکاری و همیاری آنها فراگردهای تصمیمسازی، تصمیمگیری، اجراء، نظارت،
ارزشیابی و بازخور را در همه وجوه اعم از تشکیل شوراهای اسلامی روستا، عمران و
آبادانی روستاها به سرعت پیش ببرند.
این نوشتار با پرهیز آگاهانه از جانبداری و پیشداوری، فقط
در پی بیان شمهای موجز از ویژگیها و کارکردهای جهادسازندگی خاصه در حوزههای
توسعه روستایی، جنگ تحمیلی، پیشرفت و خودکفایی محصولات کشاورزی (اعم از تولیدات
دامی، زراعت و باغبانی، شیلات و آبزیان، منابع طبیعی و آبخیزداری، صنایع و خدمات
روستایی) است.
انگارش بنیادین مقاله، این است که :
جسارت در عمل فرزند بصیرت در نظر است. بر این اساس، فرآیند
شکلگیری، گسترش و ژرفش حوزه فعالیتهای جهادسازندگی، متکی بر بینش نظری و علمی
ویژهای بوده که هم در تقابل با جریان عمده نوسازی و توسعه غربی و هم در تعارض با
اندیشههای ساختاری و توسعهای مارکسیستی و نئومارکسیستی بوده است.
در تشریح این انگارش و بیان هدف نوشتار، مسأله آغازین بر
محور چرایی و چگونگی موفقیت و محبوبیت جهادسازندگی و همچنین استفاده از رهیافتهای
علمی است که حداقل یک دهه بعد وارد ادبیات مدیریت، اقتصاد، جامعهشناسی، مدیریت و
توسعه روستایی شدند. تحدید و تدقیق شده است.
بدین منظور از منابع مکتوب موجود، مشاهدات، مصاحبهها و
تجارب فردی استفاده شده است و تلاش شده تا تئوری و روششناسی علمی رعایت گردد.
رویکرد
نظری موضوع
هویتنگری و نهادگرایی در مقابل ساختگرایی و ناظرگرایی
پدیدار گشت. در دیدگاههای منفعتگرا که ساختگرایی و ناظر بر پدیدارها از ویژگیهای
آنهاست. اصولی نظیر عقلانیت ابزاری، حداکثر سود، تلقی انسان به مثابه حیوانی
اقتصادی، تأکید بر عناصر، مؤلفه، نقشها و کنشهای صرفاً سودجویانه، مبنای تحلیل
رفتار انسانها تلقی شده و در بین اقتصاددانانی نظیر ریکارد و سمبارت پذیرفته و
بسط داده شده است. در جامعه شناسی نیز افرادی نظیر پارتو دورکیم.
ریشههای فلسفی چنین رویکردهایی به دیدگاههای بنتام و جان
دیویی که بر مصلحتگرایی (پراگمانیسم) و بر بنیانهای گریز از درد و کسب لذت
استوار هستند، در روانشناسی بسط داده شد و از طریق دیدگاههای تفریدی وارد جامعهشناسی
کنش متقابل نمادین، مبادله، پدیدارشناسی و مردم روشن گردید.
در مدیریت تیلوریسم و نیز چنین رویکردی، مبنای تحلیل و
ارزشگذاری رفتارهای انسانی حتی حرکات فیزیکی حین کار وی گردید. در این دیدگاه نیز
انسان حیوانی صرفاً منفعتگرا تلقی شده که انگیزهای جز کسب حداکثر منافع صرفاً
مادی ندارد.
چالش و نقد هستی شناسی، معرفت شناسی، اگزسیستالیستی
(وجودی) و روششناختی، دیدگاههای مدیریتی، جامعهشناسی و اقتصادی با ظهور سازمانهای
عقلانی که بوروکراسی، دنیایی شدن امور، حسابرسی دقیق، از خصوصیات ذاتی آنها
برشمردهاند حتی در آثار صاحبنظران کلاسیک نظیر کنیز، دورکیم، ماکس وبر و
اندیشمندان متاخر نئوکلاسیک نیز وجود دارد. اینکه
- آیا
انسان موجودی صرفاً منفعتگرا است؟
- آیا
کنش انسانی همواره بابتهای هویج و چماق قابل تحلیل است؟
- آیا
هستی انسانی متعین در دنیایی شدن امور (سکولاریزم) است؟
- آیا
میتوان کنشهای متقابل جهان اجتماعی ـ انسانی را به عنوان یکی ناظر و از بیرون
(همانند یک فیزیکدان یا شیمیدان) مطالعه و تحلیل نمود؟
- آیا
چنین رویکردی به عالم انسانی موجب قفس آهنین، از خود بیگانگی، دلزدگی و نابودی
هویت و خلاقیت انسانی نمیشود؟
- آیا
همه کنشهای انسانی عقلانی (در قاموس مدرنیزم) است، در این صورت «عقلانیت
ناآگاهانه» و انتظام حاصل از «عواقب ناخواسته» کنشهای انسانی چگونه قابل تحلیل و
تبیین است؟
- آیا
حداکثر منافع در سازمانهای نوین تابع روابط رسمی و تیلوریستی (فقط مشوقهای
فیزیکی و مادی مانند نور اتاق، ابزار کار، دستمزد و...) است؟
نهادگرایان و بالاخص نئونهادگرایان در چند دهه اخیر، به
خوبی به نقد بنیانها و اصول توسعه و انگارشهای سازمانهای نوین پرداختند و
کارکردگرایی، تعامل استاندارد با همه انسانها و کارکنان، تلقی صرفاً مادی و
اقتصادی از انسان، دیوانسالاری، نظم افراطی منضبط به ضوابط، ناظرگرایی (در مقابل
عاملگرایی که شناخت کنش انسانی را منوط به قرار گرفتن در موقعیت و فضای خودمفهومی
کنشگر میداند)، عقلانیت ابزاری، استعمار زیست جهان توسط نظام سلطه و... پرداخته و
بحرانهای هویتی، هنجاری، بحرانهای زیست محیطی و تعارضات قومی ـ مذهبی، شکاف
فزاینده و بین انسان گرفتار در چنبره مدرنیزم از جمله سازمانهای نوین با حقیقت
انسان بودن، جنگها و تعارضات بینالمللی و شکاف دایم التزایر نابرخورداریها از
پیامدهای آنها میدانند. و راهحل برون از وضعیت بحرانی را بازگشت به نهادگرایی
(مثلاً نهاد خانواده و...) توجه به همه ابعاد وجودی انسانی، پذیرش تکثر فرهنگی ـ
هنجاری، تأکید محوری بر هویت و نظام هنجاری جهان اجتماعی ـ انسانی، توجه به تنوع
نیازها و خواستههای انسانی به اقتضای وجهه نظر و گرایشهای فرهنگی و مذهبی، و از
همه مهمتر تلقی از انسان به مثابه جهانی مرکب و پیچیده از شناختها، وجهه نظرها،
گرایشها، ارزشها، هنجارها، نقشها، روان جمعی اجتماعی شده، در جهتگیریهای
توسعه، مدیریت، اقتصاد، جامعهشناسی، مدیریت و روانشناسی میدانند. همچنین شناخت و
بهرهمندی از ترتیبات نهادی، روابط نهادی و ملاحظات نهادی و فراتر رفتن از شناخت
سطحی و بسیار ناقص متکی به مصلحتگرایی و منفعت گرایی و کارکردگرایی فردی ـ
ساختاری را جهت پرهیز از تعمیمهای ناروا (اینکه همه انسانها فقط در پی کسب سود
مادی هستند) سطحینگریها، توصیفهای ساده و برای تحقق زیست جهان بهرهور و عاری
از سلطه و تأمین رفاه و صلح و تحقق هفت امنیت انسانی، ضروری میدانند.
حال سؤال اساسی و بنیادین این است که :
«چرا و چگونه هم فرآیند شکلگیری جهادسازندگی و هم نیروی
انسانی بالاخص بنیانگذاران آن در همه فراگردها و فعالیتهای برنامهریزی،
سازماندهی، جذب نیروی انسانی، هماهنگی درون و برون سازمانی، بودجهریزی، تعاملات
با جامعه هدف (توسعه روستایی و...) هم پارادایم جهان عمده توسعه که در برنامههای
عمرانی ایران قدمتی سی ساله داشت و هنوز هم در ادبیات توسعه جهان و در قاموس نظریهپردازی،
تردیدی در کارآمدی و اثربخشی آنها وجود نداشت (برخلاف چند دهه اخیر که ناکارآمدی
آنها در بسیاری از کشورهای جهان بالاخص جهان در حال توسعه، اثبات شده است). را نفی
کردند و هم فارغ از اصول کلاسیک سازمانهای عقلانی و مدرن (دنیایی شدن، بوروکراسی،
عقلانیت ابزاری، ناظرگرایی) که تا آن زمان (برخلاف سالهای اخیر) حداقل در سطح
نظری پذیرفته شده بودند. نضج، گسترش و ژرفش یافتند و در کمتر از یک دهه،
جهادسازندگی در روستاها به محبوبترین و کارآمدترین نهاد (در مقایسه با سازمانهایی
که حضوری پنجاه ساله در روستا داشتند) تبدیل گردید؟
مصاحبهها و مشاهدات اکتشافی و پیمایش نگارنده در مناطق
روستایی کشور، حاکی از آن است که اصولی نظیر کارکردگرایی، نوسازی استاندارد، رشد
صرفاً اقتصادی که سربنیان همه تئوریهای جریان عمده توسعه روستایی، و در آن شرایط
به مثابه داده پیش از تجربه مورد پذیرش صاحبنظران توسعه روستایی در سطح بینالمللی
بودند، نه تنها مورد پذیرش جهادگران نبودند بلکه فعالیتهای بنیانگذاران،
صاحبنظران، مدیران و حتی کارکنان جهادسازندگی در تقابل با آن اصول قرار داشت و
اصول نوینی که در سالهای اخیر وارد ادبیات توسعه روستایی جهان شدند، تحت عناوینی
چون توسعه مشارکتی، سرزمینگرایی توسعهای، تکثرگرایی مبتنی بر تنوع فرهنگی، هویتی
و هنجاری، توسعه انسانی (در مقابل رشد صرفاً اقتصادی)، پایداری اکولوژیکی که به
لحاظ فلسفی و وجودی دارای وحدت نظری و بنیان واحدی هستند و اساس نظریه جدید توسعه
روستایی هستند، را پذیرفته و مبنای فعالیتها قرار دادند.
به عنوان مثال، شناخت نیازهای جامعه روستایی از زبان خود
آنها، همذاتپنداری و همدلی جهادگران و روستاییان، مشارکت جهادگران با روستاییان
(فراتر از برچسب مشارکتی و مشارکت روستاییان با آنها که در گذشته هنجار شده بود)
اعتماد متقابل جهادگران و روستاییان، کاهش شدید فاصله اجتماعی و فاصله قدرت و توجه
جهادگران به همه خواستههای روستاییان اعم از نیازهای غایی، فرهنگی، هنجاری، شبکه
روابط اجتماعی، کنشهای سیاسی و هدف جویانه و در نهایت خواستههای اقتصادی و محیطی
از جمله مواردی هستند که جز در پرتو اتخاذ رویکرد جدیدی و مستقل از رویکردهای جاری
توسعه، قابل تجزیه و تبیین نیست.
نگارنده که توفیق حضور در همایش آخرین رویکردهای مدیریتی
تحت عنوان مدیریت به مثابه فرآیندی «یادگیرنده و یاد دهنده» که در پس نقد و
نابکارایی مکاتب علمی مدیریت (تیلوریسم)، مکتب روابط انسانی، نظریه مبادله و روابط
غیررسمی، تئوری منابع انسانی و دیدگاه سرمایه انسانی، و همچنین رویکردهایی نظیر
مدیریت کیفیت، مدیریت کیفیت فراگیر، مدیریت اقتضایی و مدیریت استراتژیک، در سالهای
اخیر مطرح شده و عمدتاً بر تعاملات چندسویه به مثابه رمز و راز موفقیت در مدیریت
تأکید دارد، را داشتهام. با مفاهیم و راهکارهایی کاملاً آشنا که در سالهای 1359
و 1360 در جهادسازندگی مصداق عینی داشتند، همان اصول، شیوهها، و تعاملاتی که
جهادگران در آن سالها داشتند، امروزه بنیانهای نظریههای نوین مدیریتی شدهاند.
در پاسخ موجز به سؤال آغازین و در تشریح فعالیتهای
روستایی جهادسازندگی میتوان گفت که در جهادسازندگی سه جهتگیری عمده وجود داشت؛
توجه و بکارگیری آنها، چراغ راه آینده است. این سه مهم در همه فعالیتهای آنها در
توسعه روستایی و در جنگ تحمیلی، الگویی پایدار از رموز موفقیت و کارآیی را به منصم
ظهور رساند و میرفت تا به الگویی پویا در آینده بیانجامد.
این سه عبارتند از :
- تلقی
از کار به مثابه عبادت و تکلیف الهی در قاموس و برای آن (Calling). در مقابل
منفعتگرایی و پراگماتیسم که اساس سازمانهای مدرن است.
- سرزمینگرایی
و منطقهگرایی و توجه به تنوع فرهنگی ـ هنجاری در مقابل نوسازی و توسعه استاندارد
شده و یکنواخت (مثلاً رد مدل رشد روستو در عمل که نسخهای برای همه زمانها و مکانهاست)
- توسعه
جامع و هماهنگ در مقابل رشد صرفاً اقتصادی که اساس نظری همه برنامههای عمرانی
رژیم قبلی بود.
این اصول ، به همراه مؤلفههایی نظیر سرمایه اجتماعی ،
اعتماد سیاسی ـ اجتماعی ، انعطاف پذیری ، مسئولیتپذیری، مردم محوری و انطباق
هنجاری و ارزش بر کارآمدی و مقبولیت جهادسازندگی مؤثر بودند. در صفحات بعدی به
تشریح ابعاد برجسته با ایجاز پرداخته میشود.
مقایسه نظریه ظهور سرمایهداری
وبر با تأسیس جهادسازندگی:
نظریه وبر در مورد ظهور سرمایهداری و رابطه آن با
اخلاق پروتستان بر عوامل و شرائط ذهنی و فردی در تغییر و پیشرفت تاکید دارد و بر
خلاف مارکس که عوامل و شرائط عینی و جبری (زیر بنای اقتصادی) را موجب تغییر و
پیشرفت تلقی میکند، وبر عوامل و شرائط عینی و اقتصادی را روبنا و تابعی از عناصر
و انگیزههای ذهنی میداند. از نظر وبر ظهور سرمایهداری و پیشرفت در غرب ناشی از
اخلاق پروتستان بود. مفهوم محوری و درونی در مذهب پروتستان، تلقی از کار به مثابه
تکلیف الهی (Calling) است، وبر معتقد است، این اعتقاد در بین پروتستانها موجب رشد
عقلانیت توجه به عمران و آبادنی، نظم، حسابرسی و برخورداری از مواهب زندگی شد و
این عناصر موجب ظهور سازمانهای عقلانی کار و پیشرفت در کشورهایی شدند که مذهب
پروتستان در آنجا عمومیت داشت.
در جهادسازندگی نیز تلقی از کار به مثابه وظیفهای
دینی و تکلیفی الهی و عمران و آبادانی روستاها به عنوان وظیفهای دینی یکی از
عوامل موفقیت این نهاد بوده است.
در سالهای اولیه تأسیس جهادسازندگی، تلاش صادقانه
و خالصانه جهادگران، شبانه روزی و بدون کمترین چشمداشت مادی بود.
احساس تکلیف دینی جهت محو فقر رفع محرومیت از
روستاها و انجام فعالیتهای عمرانی و آبادانی روستایی که در فرمان تاریخی امام
خمینی (ره) به خوبی تشریح شده بود و شیوههای فعالیت جهت آبادانی روستا از جمله «
همه باهم جهادسازندگی» الگوی عملی جهادگران در عرصه کار و تلاش گردید، و جهادگران
همانگونه که جهت اقامه نماز وضو میساختند، هنگام کار و فعالیت نیز با وضو بودند،
علاوه برآن، مردم روستا را به مثابه برادران و خواهران دینی خود تلقی میکردند و
سعی میکردند لباس و غذای سادهای همانند مردم روستا داشته باشند، این همدلی و هم
ذات پنداری موجب کاهش شدید بیاعتمادی تاریخی به کارگزاران دولتی شد که در طول
قرون متمادی ظلم حکام یکی از ویژگیهای شخصیتی روستائیان شده بود. همچنین چنین
اعتقادی به فعالیت و تعامل موجب افزایش فزاینده و بیسابقه اعتماد وجودی و بنیادین
جهادگران به همدیگر و بین جهادگران و مردم بومی گردید.
اعتماد متقابل بین جهادگران، بسیاری از امور و
فعالیتها را تسهیل نمود بورکراسی را به حداقل رساند، امکان بروز خلاقیتها و
نوآوریها را میسر ساخت و شرائط تربیت نیروی انسانی مدیر و با تجربه را فراهم
نمود. همچنین اعتماد راسخ جهادگران به همدیگر، بهداشت روانی در محیط کار را به
بالاترین سطح رسانید و مانع بروز تنشها در روابط کار شد و از روابط ناسالمی که در
سایر سازمانها بود (از جمله تظاهر، تهمت، پرونده سازی، مچ بگیری و ...) جلوگیری
کرد.
همذات پنداری و اعتماد متقابل جهادگران و مردم بومی
موجبات مشارکت ارادی، آگاهانه و اثربخش را در فعالیتهای عمرانی فراهم کرد، امکان
دستیابی به نیازها و انتظارات واقعی روستائیان را فراهم نمود، زمینه را جهت
خودیاری همکاری روستائیان در اجراء و نگهداری از پروژههای عمرانی را فراهم کرد و
جهادسازندگی را به محبوبترین نهاد تبدیل نمود.
نکته دیگر چنین نگرشی به کار و سرمایه اجتماعی موثر
در درون و بین جهادگران با روستائیان موجب نضج شیوه جدیدی از مدیریت توسعه روستایی
گردید که تا آن زمان قدمت نداشت، بسط و گسترش مدیریت مشارکتی و تفویضی و اقناع در
انجام فعالیتهای عمرانی، همه مواردی هستند که در پرتو چنین وضعیتی پدیدار شدند و
پرورش مدیرانی خلاق در جهادسازندگی که دهها نفر از آنها وزیر و معاون وزیر و
استاندار شدهاند، از پیامدهای آن بود.
نوع مدیریت
|
توانایی
|
تمایل
|
آمرانه
|
-
|
-
|
اقناعی
|
+
|
-
|
مشارکتی
|
-
|
+
|
تفویضی
|
+
|
+
|
به موازات پرورش نیروی انسانی مدیر و کارآمد و در
پرتو تعهد کاری و مدیریت مشارکتی، آموزش نیروی انسانی نیز وجهه همت قرار گرفت و
جهادسازندگی را به یکی از وزارتخانههای تخصصی کشور تبدیل نمود.
نکته حایز اهمیت اینکه، پیامدهای
Calling در جهادسازندگی برخلاف مواردی است که ماکس وبر در اخلاق پروتستان
و روح سرمایهداری برشمرده است، وبر دنیایی شدن امور، نظم منضبط به ضوابط، عقلانیت
ابزاری، پولی شدن (مادی شدن) روابط را از جمله مولفههای اخلاق پروتستان برشمرده،
در صورتیکه در جهادسازندگی، انجام تکلیف جهت حیات طیبه، پویایی و انعطاف پذیری،
اعتماد وجودی و توسعه مشارکتی از مولفههای درونی و حاصل Calling هستند.
مبانی روشی و مشخصات جامعه مورد
بررسی
روش بررسی:
روش بررسی اسنادی و آماری است.
مشخصات جامعه مورد بررسی(روند
تاریخی شکلگیری و پویایی جهادسازندگی)
احساس ضرورت وجودی نهادی که قادر به توسعه جامعه روستایی و
محرومیتزدایی باشد، هم در شعارهای انقلاب و سخنرانیهای امام (قبل از فرمان
تاریخی تشکیل جهادسازندگی) قابل درک است و هم در نیروهای انقلابی بالاخص دانشجویان
و بطور اعم در همه مردمی که امیدوارانه، تشنه عدالت و قسط اسلامی هستند، در همان
روزهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی نضج یافت. خاستگاه اولیه این مهم، دانشگاه بود
و تعداد بسیاری از دانشجویان دانشگاههای مختلف کشور با جمع شدن در مسجد دانشگاه
تهران، در تلاش شبانهروزی (حدود 20 درصد)، اهمیت و ضرورت، اهداف و وظائف، ساختار
تشکیلاتی و شیوههای کمکرسانی به مردم محروم و روستایی را تبیین و تدوین نمودند و
جهت تحقق این مهم، راهی استانهای کشور شدند. در این ایام که تا زمان صدور فرمان
تاریخی امام خمینی (ره) جزو فترت و عزلت (به علت عدم همکاری دولت موقت و موقت تلقی
کردن جهادسازندگی) بنیانگذاران جهادسازندگی برخی از استانها بود. با شناخت نسبی
از جامعه روستایی و ادارات دولتی توأم گردید و زمینههای صدور فرمان تاریخی امام
را مهیا نمود. پس از صدور فرمان، در 27 خرداد 1358 فعالیتهای شبانهروزی جهادگران
و استفاده آنها از همه نیروهای انقلاب (اعم از دانشآموزان و دانشجویان جهت کمک به
کاشت و داشت و برداشت محصولات روستاییان) و بهویژه اعتماد و پذیرش روستاییان،
شکوفایی جهادسازندگی را که از 27/7/1385 (کمتر از 4 ماه) به صورت یک نهاد زیر نظر
شورای انقلاب قرار گرفت و در پی داشت و گسترهای از اقدامات کشاورزی (زراعت و
باغبانی، دام و طیور) واکسیناسیون و درمان دام، آموزش روستاییان، عمران روستایی
(مسجد، درمانگاه، خانه بهداشت، آب آشامیدنی سالم، راه روستایی) در حیطه وظائف آن
قرار گرفتند و در درون تشکیلات، دارای شورای مرکزی (برخلاف شورای عالی جهادسازندگی
که اعضای آن بیرونی و اغلب از هیأت دولت بودند) گردید، و سه نفر به همراه نماینده
امام هم در جهاد مرکزی و هم در استانها، عهدهدار امور در قالب کمیتهها (روابط
عمومی، امور استانها (شهرستانها)، هماهنگی کمیتهها و واحدها، و... شدند.
در این دوران طلایی یعنی از 27/7/1358 تا 8/9/1362 که
جهادسازندگی به وزارتخانه تبدیل شد. فعالیتها و خدمات شایانی با همراهی و همدلی
مردم روستایی انجام دادند و شعار همه با هم، جهادسازندگی را بارها و بارها تحقق
بخشیدند. فعالیتهای گاه شبانهروزی همه جهادگران و همیاری همه در تخلیه دهها
تریلر سیمان، حفر کانالهای آبرسانی، کاشتـداشت و برداشت محصولات کشاورزی،
هماهنگی و تعامل مستمر با مردم روستایی و ادارات، پویایی و استمرار نوآوری، سرمایه
اجتماعی گرانسنگ درون تشکیلاتی و در ارتباط با مردم روستایی، احساس تکلیف الهی در
کار (Calling)، موارد
برجستهای هستند که مصادیق آن در تئوریهای و نئونهادگرای چند سال اخیر پیدا میشود.
و در آن زمان هم به لحاظ نظری و هم عینی در تمام جهان فقط خاص جهادگران بود. با
تبدیل به وزارتخانه نیز بسیاری از ویژگیهای جهادگران حفظ و استمرار یافت و فعالیتهای
اغلب شبانهروزی (بدون حق مأموریت و اضافهکار که در سالهای 68 و به بعد معمول
گردید) تداوم یافت و جهادی و روستایی را همذات کرد.
نیروی انسانی، هماهنگی طاقتفرسا در تعامل به سازمانهای
سنتی، و استفاده از حداقل امکانات که در دولت موقت به سادگی قابل تأمین نبود جز در
پرتو اراده قوی و پایداری در اهداف عالیه، میسور نبود.
در سالهای 1362 تا 1367 با قبول وظائف قانونمند دیگری از
جمله توسعه صنایع روستایی بهسازی روستا، راهسازی و نگهداری راه روستایی، تأمین آب
و تأسیسات آب روستایی، تنوع و تکثر وظایف جهادسازندگی نمایانتر گردید. تشکیل مرکز
تحقیقات و بررسی مسائل روستایی و مؤسسههای جهاد توسعه، جهاد نصر و جهاد استقلال،
در راستای انجام بخشی از وظایف متکثر صورتگرفت که با الحاق سازمان امورعشایر
(1363) و شرکت سهامی شیلات ایران (1366) گستردهتر شده بودند. از سال 1367
(21/3/1367) با تصویب قانون مقررات مالی، اداری، استخدامی و تشکیلاتی، مسیر انطباق
پویا با ساختار اداری کشور در پیش گرفته شد.
با تصویب قانون تفکیک وظائف وزارتخانههای کشاورزی و
جهادسازندگی، در 11/6/69، تعداد هفت سازمان و شرکت از جمله سازمانهای جنگلها و
مراتع، دامپزشکی کشور، دامپروری و شرکتهای سهامی صنایع شیر ایران، سهامی گوشت
ایران، تهیه و توزیع علوفه و سهامی طیور ایران به جهادسازندگی واگذار گردید و
جهادگران نیز زمینههای خودکفایی در شیر، پنیر، گوشت سفید فراهم آوردند و ایدههای
نوینی نظیر آبخونداری را در حوزه جنگل و مرتع عینیت بخشیدند.
در آخرین مرحله از تغییرات و پویایی ساختار و وظایف، ادغام
وزارت کشاورزی و تشکیل وزارت جهادکشاورزی است که در پی آن خودکفایی در محصولات
زراعی و باغی (تنها وظیفه باقیمانده در تشکیلات وزارت کشاورزی سابق) بالاخص گندم،
اعلام گردید.
همانگونه که ملاحظه میشود، تغییرات تشکیلات و نقشی در
جهادسازندگی جاوی چند نکته زیر است :
الف) استعداد و توانایی بالقوه و بالفعل در پذیرش مسئولیتهای
متکثر
ب) آمادگی اندیشیده و آگاهانه و برنامهریزی شده جهت ایفای
نقشهای کارآمد و اثربخش در مسئولیتها و وظایفی که در آینده به جهادسازندگی محول
شدند، از طریق جذب نیروی انسانی متخصص از دانشگاهها و تربیت نیروی انسانی در درون
وزارتخانه
ج) تأکید محوری بر توأمانی تعهد و تخصص، کمیت و کیفیت،
ارزش و دانش، عام و خاص، ساختار و پویش، ثبات و تغییر و پرهیز شدید از یکسونه نگری
د) سرعت در انجام وظائف و ایفای نقشها
و) تقدم وجودشناختی مشروعیت و مقبولیت بر عقلانیت ابزاری
بالاخص در توسعه روستایی
ز) احیاء شیوه نوینی از مدیریت روستایی با کارآمدی بالا
(در زلزله رودبار و منجیل، شاهد مفیدیت و کارآمدی این شیوه بودهایم ولی در زلزله
بم، فقدان آن موجبات دهها میلیارد ریال خسارت شده و خواهد شد). رهاشدگی روستاها
بدون مدیریت کارا در اکنون
ح) امکان خودشکوفایی، خودیابی و دیگرشکوفایی : سازوکارهای
تحقق این مؤلفهها که در عالیترین و بالاترین سطح از سلسله مراتب خواستهها جای
دارند، هم در مشارکت از پایین به بالا در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها و تمرکز
زدایی نهفته است و هم در ایجاد شرایط لازم جهت تحصیل و آموزشهای حین خدمت
جهادگران ریشه دارد و یکی از پیامدهای آن، حضور جمع برجستهای از جهادگران در کسوت
وزیر، استاندار، معاون وزیر در همه دولتها است.
در ادامه تشریح موجز فعالیتهای جهادسازندگی که ویژگیهای
پویایی، مسئولیتپذیری، همدلی، وجدان کاری و سایر مؤلفههای سرمایه و نهاد را دارا
است. به بیان نقش جهاد در جنگ پرداخته میشود.
با شروع جنگ تحمیلی، حضور فعال و اقدامات ماندگار
جهادسازندگی در همه جبههها، با تشکیل ستادهای پشتیبانی جنگ و قرارگاههای کربلا،
نجف، حمزه و نوح، دورانی درخشان از کارآمدی و اثربخش فعالیتهای سنگرسازان بیسنگر
را نمایان ساخت. جهادسازندگی با تشکیل 40 گردان مهندسی ـ رزمی، اعزام 500 هزار
جهادگر و بسیجی، موفق به احداث 7500 کیلومتر خاکریز، 30 هزار سنگر جمعی، 12 هزار
کیلومتر راه، 3500 دهنه پل و اجرای صدها پروژه دیگر نظیر بیمارستان صحرایی، باند
فرودگاه، سکو و... با مجاهدتهای شبانهروزی گردید. مشاهدات نگارنده در جبهههای
شیخ صالح، شاخ شمیران و مناطق عملیاتی قرارگاه کربلا، حاکی از تلاشهایی است که
گاه چندین شبانهروز بیوقفه ادامه داشت. این دستاوردهای بیبدیل با تقدیم خون
2850 شهید، 20 هزار جانباز و صدها آزاده و مفقود اثر که از بهترین جهادگران بوده و
هستند، حاصل گشت.
ابعاد
نیروی انسانی و مدیریتی جهادسازندگی
ویژگیهای نیروی انسانی (و مدیریتی جهادگران) که در موفقیت
و محبوبیت جهادسازندگی نقش داشتند فهرستوار عبارتند از :
- خدمتمحوری
ایثارگونه و عاشقانه
- همدلی
و همکاری همهجانبه با حداقل تمایزات تخصصی و مدیریتی
- مردممحوری
و تقدم وجودی توأم با احترام و استفاده از نظرات مردم
- اقدامات
اقناعی و از پایین به بالا
- حداقل
تکلیف جهتگیرانه
- استفاده
از حداقل امکانات
- اعتماد
و احترام در روابط شخصی و اداری
- فراغت
هنجاری در خواستن توانستن است و اثبات عملی آن در عرصههای فعالیت
- ایمان
راسخ به الهی بودن و عبادی بودن تلاشها و برنامههای توسعه روستایی
- یادگیری
از مردم روستایی و توانمندسازی آنها در بیان خواستهها و ارائه راهکارها
- فراغت
از ملاحظات اداری که خاص سازمانهای مدرنی نظیر وزارت کشاورزی، وزارت بهداشت و...
بوده و
- محو
حداکثری فاصله اجتماعی به علت شناخت روابط و شبکههای روستایی
- فعالیتگاه
شبانهروزی و مستمر بدون چشمداشت مادی
- ترجمان
اندیشههای امام و انقلاب در مناطق روستایی
- برنامهریزی
و اقدامات از پایین به بالا
- توانایی
بالفعل و پتانسیل بالقوه در وضعیتهای موقعیتی و شروط وضعیتی
- عشق
به خدمت به مثابه اجرای تکلیف الهی (Calling) که آبادانی و عمران روستایی را عبادت
والایی تلقی میکردند.
- توانایی
بالای تعامل به مثابه یکی از شاخصهای توسعه روستایی
- اعتماد
به خویشتن خویش
این مجموعه که با تأسی از اسلام، رهنمودهای امام خمینی،
شعارها و شرایط انقلابی، موجبات تربیت نیروی انسانی کارآمدی جهت تحقق آرمانهای
انقلاب گردید. در همه مراحل انقلاب و در همه دولتها تبلور یافت و نیروی انسانی
جهاد کرد.
- توجه
بهرهبرداران خرد در مقابل دیدگاههای کلان مقیاس که نابکارایی کشت و صنعتها را
در پی داشت بهرهبرداران خرد و خانوادگی بیش از 50 درصد محصولات و 70 درصد محصولات
کاربر (علیرغم داشتن 38 درصد اراضی) را تولید میکنند.
- تبلور
ارزشها و شعارهای انقلاب در مقابل مدرنیزم در قاموس غربی شدن
- منطقه
گرایی توسعهای در مقابل نوسازی استاندارد
- جامعیت
گرایی در مقابل بخشنگری
- انعطافپذیری
متناسب با شرایط و مسئولیتها
- پویایی
و نو به نو شوندگی مستمر
- برنامهریزی
از پایین به بالا
- تصمیمسازی
و تصمیمگیری اقناعی
- تمرکز
زدایی و مشارکت همه استانها در تهیه اساسنامهها، آییننامهها و در تصمیمگیریها
- تمرکز
زدایی در فرآیندهای تصمیمسازی، تصمیمگیری، هزینه کردن، استخدام، برنامهریزی،
سازماندهی به استانها.
عملکرد
و جایگاه جهادسازندگی در توسعه روستایی و کشاورزی با ذکر نمونههای نمایی
-
- اجرای بیش 150هزار پروژه توسعه و عمران روستایی
- حداث
راه روستایی که قبل از انقلاب 8000 کیلومتر بود، بعد از انقلاب تا 1377 به 75000
کیلومتر افزایش یافت.
-
- برقرسانی
که قبل از انقلاب به 4327 روستا صورت گرفته بود، بعد از انقلاب تا 1377 به 32000
کیلومتر افزایش یافت.
- آبرسانی
که قبل از انقلاب به 12000 روستا صورت گرفته بود، بعد از انقلاب تا 1377 به 33000
کیلومتر افزایش یافت.
عملکرد
در بخشها و زیربخشهای منتخب
- افزایش
ظرفیت صنایع لبنی طی سالهای 77-69 از 923 هزار تن به 2811 هزار تن
- رشد
79 درصدی صنایع کشتارگاهی دام و 112 درصد صنایع کشتارگاهی طیور
- رشد
140 درصدی صنایع خوراک دام و طیور و 616 درصدی مراکز جمعآوری شیر
- رشد
6/586 درصدی تولید پودر ماهی، 212 درصدی عملآوری کنسرو و صنایع برودتی
- رشد
مثبت و تصاعدی تولید گوشت قرمز، گوشت سفید، تخممرغ، پنیر، عسل و صادرات فرآوردههای
لبنی از 29 هزار تن به 103 هزار تن
- تولید
آبزیان از 159401 تن در سال 1366 به 400000 تن در سال 1377 و اشتغالزایی از 39600
نفر به 122170 نفر در طول سالهای مزبور
- افزایش
تعداد طرحهای تحقیقاتی از 267 فقره در سال 1369 به 1865 فقره در سال 1377 با رشد
تصاعدی 600 درصدی و 5/4 برابر شدن اعضاء هیئت علمی
- افزایش
کیفیت پژوهش و مراکز اطلاعرسانی و خدمات علمی
- جذب
و تربیت بیش از 10 هزار نفر در سطوح کاردانی تا دکترای تخصصی و رشد تصاعدی کارکنان
دارای تحصیلات تکمیلی و تبدیل شدن جهادسازندگی به یکی از وزارتخانههای علمی و
تخصصی
- دو
برابر شدن ارزش افزوده دامپروری در طول سالهای 1369 (زمان واگذاری این بخش به
جهادسازندگی) تا 1377 و 10 برابر شدن آن نسبت به سال 1353. (همان صص 106-104)
- 5/1
برابر شدن ارزش افزوده جنگلداری و 5/2 برابر شدن سطح جنگلکاری پس از واگذاری
سازمان جنگلها و مراتع به جهادسازندگی در مقایسه با سالهای 69-1357 و به ترتیب
8/1 و 13 برابر شدن آن در مقایسه با قبل از انقلاب. (همان، ص113)
- براساس
برآوردهای نگارنده با استفاده از رویکردهای در زمانی، فعالیتهای توسعه روستایی و
بهگشت کشاورزی (در بخشهای دام و طیور، شیلات و آبزیان، منابع طبیعی، صنایع
روستایی) که جهادسازندگی در طول دو دهه تحقق بخشید، چنانچه با روندهای گذشته،
تداوم مییافتند، بیش از نیم قرن زمان لازم بود تا کشور به سطح و عمق اقدامات بیست
ساله جهادسازندگی برسد.
- نکته
بسیار مهم که امروزه یکی از معیارهای نوین سنجش بهرهوری، سازمانهای کاراست، نگرشها
و گرایشهای کنشگران و بهرهگیران است. جایگاه ذهنی جهادسازندگی در بین مردم جامعه
روستایی است.
اینکه جهادسازندگی در مدت زمان کوتاهی (در مقایسه با
سازمانها و اداراتی که حضوری 50 ساله در روستا داشته و دارند) موفق شد. بالاترین
سطح مقبولیت، کارآمدی و اثربخشی را در نزد مردم روستایی کسب کند. به گونهای که 85
درصد از نمونههای مورد بررسی در جامعه روستایی، جهادسازندگی را بهتر از همه ادارههای
دیگر دانستهاند (رفیعپور، ص80) بسیار حائز اهمیت است.
نکته مهمتر این که در تحقیقات بعدی (سال 1377) نه تنها
گرایش و نگرش مثبت روستاییان به جهادسازندگی کاهش نیافته، بلکه افزایش یافته است.
(پیلتن صص 238-230، تهرانی صص 78-275)
نکته آخر این که آثار و پیامدهای واسطهای فعالیتهای
جهادسازندگی خاصه در مناطق روستایی به مراتب بیشتر و ژرفتر از موارد عینی، ملموس
و مشاهدهپذیر است.
به عنوان مثال تأثیرات فعالیتهای فرهنگی جهادسازندگی بر
وجهه نظرها و افزایش آگاهیها و یا تأثیر فعالیتهای عمران روستایی بر کاهش مرگ و
میر کودکان و بر احساس نیاز به پیشرفت روستاییان همچنین آثار رضایت از عملکرد
جهادسازندگی بر رضایت از نظام سیاسی، از جمله مواردی هستند که پژوهشهای نوینی را
لازم دارند.
ابعاد مساله ای نهاد جهادسازندگی:
ابعاد یا جهات مساله ای ( Constraint Orientations ) را می توان در چهار وجوه زیر مقوله بندی نمود:
بحران وجود شناسی
|
گسست معرفت شناختی
|
چالش روش شناختی
|
تعارض انسانی و مدیریتی
|
بحران وجود شناسی
وجوهی از وجود شناسی[2][2] معطوف به بنیان ها ، بایایی ها و فلسفه هستی (
شدن ) پدیدارهای هدفمند است. هر نهاد یا ساختاری دارای اصول اندیشیده و ناآگاهانه
ای است که نمود و حیات آنرا تبیین و توجیه می کنند. اصلی ترین بحرانی که به افول و
فروپاشی نهاد می انجامد، همانا « گسست وجودی» آن است . به نظر می رسد در پی
تغییرات مداوم در حوزه وظائف و نقش های جهاد سازندگی فلسفه وجودی آن خدشه دار شد.
این بحران بیش از آنکه پیامد دستیابی به آرمان ها و اهداف جهاد سازندگی باشد، ناشی
از شرائط و وضعیت های برون نهادی بود که در نهایت به ادغام جهاد سازندگی انجامید
زیرا آرمانها و اهدافی که هم در پیان تاریخی حضرت امام و هم اساسنامه جهاد سازندگی
متبلور شده اند، نظیر عمران و آبادانی روستاها، بسط عدالت اجتماعی ، کاهش فاصله
بین شهر و روستا، محو فقر مدیریت و هماهنگی در توسعه روستایی و ... فعالیت های
ماندگار جهاد گران ، بخوبی تحقق نیافته اند . تجارب نگارنده از مدیریت و بازسازی
روستاهای آسیب دیده در پی زلزله سال 1369 در رودبار و مخیل مقایسه آن با زلزله سال
1382 در شهرستان بم ، نمایانگر تفاوتهای معنی دار در فرآیند های نجات ، امداد ،
اسکان اضطراری بازسازی و اسکان دایمی خانوارهای روستایی آسیب دیده است ؛ در سال
1369 که جهاد سازندگی با نفوذترین و محبوبترین نهاد دولتی در جامعه روستایی ،
فعالانه به مدیریت و کنترل بحران ناشی از زمین لرزه پرداخت و با فراهم نمودن امکان
مشارکت روستائیان در همه مراحل و فرآیند های نجات تا اسکان دایمی ، کارنامه موفقی
ارائه نمود. ولی در پی زلزله بم، امکان هماهنگی و مدیریت بحران به علت فقدان مدیریت
روستایی و بخشی شدن فعالیت جهاد سازندگی وجود نداشت و در نتیجه تشتت نقشی ، دوباره
کاری ، تداخل وظائف، ابهامات کارکردی ، در همه مراحل و فرآیند های نجات تا اسکان
قابل مشاهده بود و روستائیان نقشی در بسامانی و بازسازی نداشتند و نه تنها از
نیروی کار بلکه از مصالح بومی در بازسازی استفاده نشد و در نتیجه هزینه ای بسیار
سرسام آور شد. نتیجه آنکه « فقدان مدیریت » روستایی و « بخشی شدن فعالیت ها » یکی
از مسائل ( constraints) جامعه روستایی کشور است و هنوز هم روستاهای
کشور دچار توسعه نیافتگی مزمن و دوگانگی های ساختاری هستند.
بنابراین بحران در فلسفه وجودی جهاد سازندگی که نهایتاً به
حذف آن انجامید ، بیش از آنکه ناشی از تنزل نقش های کارکردی ( مثلاً به علت تثبیت
انقلاب اسلامی در روستاها باشد ) ریشه در ترتیبات نرماتیو داشت . به نظر نگارنده ،
هنوز هم ضرورت های هستی شناسانه نهاد توسعه روستایی وجود دارد . اما تحقق آن مشروط
به باز تعریف فلسفه وجود و پرهیز از سازگاری افراطی با تغییرات محیطی و اقتضائات
روزمره است . زیرا یکی از مولفه های ابهام هستی شناختی جهادسازندگی تغییرات پی در
پی در انتظارات نقشی آن بود.
گسست معرفت شناسانه
فعالیت های آغازین
جهادسازندگی در توسعه روستایی با بصیرتی برخاسته از قرآن، رهبری، انقلاب و ایمان
حامل بینش و معرفتی منحصر به خود بود که اصول سرزمین گرایی ، فرهنگ نگری ، عدالت
محوری و مشارکت از مولفه های درونی و منبعث از معرفت شناختی جهادگران بود، این
اصول که بعدها( در سالهای افول جهاد سازندگی ) در تئوریهای نهاد گرا و توسعه بدیل
به مثابه اصول بنیادین هر گونه توسعه ای پذیرفته شده بودند در تقابل با اصول
مدرنیزم بودند، با این وجود و علیرغم اینکه در برخی استانهای کشور دیدگاه نوینی در
توسعه روستایی ( نظیر خراسان، فارس و خوزستان) در حلا نضج بود. در سالهای 1363 و
بعد نوعی گسست معرفتی در بین تصمیم گیران ملی و استانی جهاد سازندگی شکل گرفت در
برگزاری سلسله کنفرانس های روستا. رشد و توسعه و مطالب ارائه شده بخوبی گسست و حتی
تقابل معرفتی تصمیم سازان و تصمیم گیران ملی با استانها نمایان شد و به غلبه
تفکرات منبعث از دیدگاههای نوسازی ( modernization) و بازگشت به تئوریهای توسعه روستایی قبل از
انقلاب انجامید. نکته مهمتر اینکه آنچه تحت عنوان دیدگاه بومی توسعه روستایی در
سالهای آغازین عملیاتی گردید. تئوریزه نشد. این دو عامل یعنی تئوریزه نشدن اصول و
محتوای دیدگاه توسعه روستایی جهاد سازندگی و غلبه تفکرات نوسازی در نیمه دوم دهه
اول تاسیس جهاد سازندگی ، موجبات گسست معرفتی و ابهام نظری در فرآیند توسعه
روستایی گردید. امروزه که اغلب بانیان جهاد سازندگی با نوعی حسرت و حرمان از گذشته
طلایی یاد می کنند، مکتوب نشدن بینش ها و فرآیند های شناختی را یکی از نقاط ضعف
تلقی می کنند. در دهه دوم عمر جهاد سازندگی مولفه های تئوریهای رشد و نوسازی به
افزایش دایم التزاید قطبی شدن توسعه روستایی ( روستاهای فقیر ، فقیرتر و روستای
برخوردار ، برخوردارتر شدن ) و رها شدن مدیریت و هماهنگی توسعه روستایی منجر شد. و
در آغاز دهه سوم موجب بحران معرفتی گردید.
چالش روش شناختی
هر چند بعضی
صاحبنظران ، روش را مستقل از بینش، هستش و کنش تلقی می کنند با این وجود در «
نهادهای فعالیت » تعاملی ذاتی و تکمیلی بین مولفه های مذکور وجود دارد . چالش روشی
در جهاد سازندگی نیز ریشه در بحران موجودیت و گسست معرفتی دارد. البته « روش ها »
از پویایی و انطباق برخوردار بودند، یعنی برخلاف سازمانهای سنتی که به علت
دیوانسالاری افراطی ، تغییر روش با صرف هزینه ها و زمان زیادی همراه است . در
جهادسازندگی امکان تغییر روش در همه سطوح وجود داشت. مثلاً آیین نامه ها و تشکیلات
اداری متناسب با ضرورت ها و یا به علت نقص و نابکارایی، سریعاً بازنگری و باز
تعریف می شدند، به عنوان نمونه آیین نامه پذیرش دانشجوها ، بارها و بارها تغییر
کرد. اما تغییر و پویایی روشی که در همه ابعاد و سطوح برنامه ریزی ، سازماندهی ،
بودجه ریزی ، نظارت ، کارکزینی ، هماهنگی و ... عملی و راهگشا بود. ضرورتی دیر پا
و زود گذر شد و به موازات ساختار مندی جهاد سازندگی ، چالش روشی بالاخص بین قوانین
، ساختار، عملکرد و فعالیت های جهادسازندگی با ساختار اداری کشور نمایان گشت.
جهادسازندگی ناچاراً به تغییراتی روشی در راستای سازگاری با سازمانهای سنتی جهت
بهره مندی از مزایا و امکانات گردید تا در هیات دولت و قوه قانونگذاری دچار مشکل
نشود. این تغییرات ناخواسته بالطبع موجب تعارض های روشی در جهاد سازندگی گردید و در
نهایت چالش روشی موجب حذف و تعدیل بسیاری از روش های موفق و کارآمد جهاد سازندگی
در توسعه روستایی و سایر فعالیت های گردید . مثلاً برقراری اضافه کار و ماموریت در
سالهای 66 و بعد آغاز شد. و تلاشهای مخلصانه و شبانه روزی جهادگران به سطح پاداش
های مالی تنزل داد در روش گزینش دانشجو ، در روش اجرای پروژه های توسعه روستایی ،
در روش ارتباط نیروهای صف و ستاد، در روش مدیریت و ... چالش روشی موجب استحاله روش
ویژه جهادسازندگی شد
تعارض انسانی و مدیریتی:
البته مساله هماهنگی، همزاتی و شکاف و تعارض نسل ها در سطح
کشور و در نهادهای انقلابی عمومیت دارد ولی یکی از عمده ترین عوامل بی دفاع ماندن
پایداری جهادسازندگی ، پایین بودن انگیزش های جهادگران جوانتر در تبیین و اشاعه
ضرورت های وجودی و عملیاتی جهادسازندگی بود این قشر که عمدتاً دارای تحصیلات
دانشگاهی هستند و پس از یک دهه از تاسیس جهادسازندگی ، شروع به فعالیت نمودند،
علیرغم تواناییهای علمی و نوشتاری، فاقد انگیزش لازم در پایداری جهادسازندگی
بودند. مصاحبهها و مشاهدات موردی نمایانگر آن است نوعی گسست و دیگر بیگانگی بین
دو قشر از جهادگران پدیدار شده بود. شاید تفاوت در تجارب و تحصیلات که اولی در نسل
بنیانگذاران جهاد و دومی در نسل بعدی عمومیت دارد، عامل گسست باشد. لیکن نکته
بسیار مهمتر عدم تمایل و یا توانش و تلاش نسل اول در فرآیند «جهادی شدن» و «پرورش
یافتن» نسل بعدی است. به نظر میرسد «پیرگرایی» در بین بانیان جهادسازندگی که در
طول سه دهه اخیر همواره مدیر و مسئول بودهاند.
در سطئح تصمیمسازی و تصمیمگیری عمومیت یافته باشد و هنوز
هم مجالی جهت تجربه نسل بعدی وجود ندارد و شاید تا بازنشستگی بانیان یعنی سالهای
1388 تداوم یابد.
امروزه همانند همه سالهای گذشته اغلب مدیر عالی
جهادسازندگی را بانیان جهادسازندگی تشکیل میدهد. به عبارت آماری، میانگین سنی
مدیران عالی جهادسازندگی حداقل 20 سال افزایش یافته است. چرا نسل بنیانگذاران در
پذیرش و پرورش نسل بعدی ناخواسته و یا ناموفق عمل کرده است. این مهم در قالب
مفاهیم و محتوای نظریه «اعتماد وجودی بینالافراد قابل تبیین است، موضوع بسیار مهم
این است که این وضعیت در گذشته موجب عدم دفاع نسل جوانتر در موجودیت و ضرورت
پایداری جهادسازندگی شد و اکنون تبدیل به مسأله ( Constraint ) شده است.
پیر شدن و پیرگرایی تصمیمگیران عالی در جهاد سازندگی،
ریشه در «عرفی شدن مدیریت جهادی» نیز دارد. یکی از بزرگترین جهتگیریهای حضرت
امام (ره) و انقلاب اسلامی، استفاده از نیروی انسانی جوان در همه سطوح مدیریتی تا
عالیترین سطح (ریاست جمهوری، نخستوزیری، فرماندهی، وزیری) بوده است. دستاوردهای
این جهتگیری حیاتی هم در انقلابات بزرگ جهان منحصر به درخواست و هم در پایداری و
موفقیت جمهوری اسلامی ایران، بسیار برجسته است. این مهم که ریشه در نگرش معنایی
تکلیفی و ارزشی ( Calling ) به مسئولیت و مدیریت
است، به تدریج وضعیتی عرفی یافت و وجوه مزیت مادی و پرستیژی یافت و یکی از موجبات
عرفی شدن مدیریت و افزایش دو دههای متوسط سن مسئولین و مدیران عالی کشور شد.
در شرایط کنونی با توجه به وضعیت کنونی مسئولین و مدیران
جهادکشاورزی و تعارض نیروی انسانی آن، عملاً امکان بروز و ظهور پدیدهای مانند
نهاد جهادسازندگی قابل پیشبینی نیست و به نظر میرسد نیروی انسانی فعال و جوان که
دارای تحصیلات دانشگاهی نیز هست، در حال گسترش فعالیتهایی است که در سالهای
آغازین و طلایی جهادسازندگی پدیدار گشت. البته ضرورت وجودی و عملکردی تأسیس نهادی
جهت توسعه روستایی، قابل تبیین است زیرا هنوز هم فقر، نابرخورداری، رهاشدگی رشد
جامعه روستایی، از مسائل عام جامعه روستایی، از مسائل عامل جامعه روستایی کشور
هستند
جمعبندی و پیشنهادها
جمع بندی و خلاصه
اصول نظریات توسعه
کارکردگرایی
یکسان نگری
فرهنگی
رشد اقتصادی
اصول توسعه در جهادسازندگی
سرزمین گرایی
توجه به
فرهنگ و تاریخ
پایداری توسعه روستایی
ابعاد نظری جهادسازندگی در توسعه
روستایی
خدامحوری (انجام کار به مثابه
تکلیف الهی)
ولایت محوری
عدالت نگری
ایده پیشرفت بومی
ابعاد عملیاتی در توسعه روستایی
مدیریت اقناعی و مشارکتی
همذات پنداری و بسط سرمایه
اجتماعی
جهت گیری اقتضایی
عقلانیت جمعی
کارکردها:
اجرای بیش از 150 هزار پروژه عمران
روستایی
کسب بالاترین رتبه موفقیت، نفوذ و اعتماد
در جامعه روستایی
بسط ارزش ها و هنجارهای انقلاب اسلامی در
جامعه روستایی
نقش بی بدیل سنگرسازی بی سنگر در دفاع
مقدس
خودکفایی در محصولات کشاورزی
ارائه الگوی نوینی از مدیریت و توسعه
پیشنهادها
صدور فرمان تاریخی اما خمینی (ره) در 27 خرداد 1358 و
تشکیل جهادسازندگی، سرآغاز ادبیات نوینی در توسعه و پیشرفت در ایران اسلامی گردید
و جهادسازندگی را به یکی از موفقترین نهادهای توسعهای جهان تبدیل کرد. تلقی از
کار و خدمت به مردم و محرومین به مثابه تکلیفی الهی و وظیفهای شرعی و اخلاقی
(ماکس وبر، جامعه شناس بزرگ، توسعه و پیدایش سرمایهداری غربی را ناشی از این طرز
تلقی از مذهب میداند)، تکیه بر نقش اساسی مردم، وسعت نظر و آگاهی از وضعیت
روستاها و عشایر، تأکید بر وحدت و تشریک مساعی، همدلی و همکاری برادرانه، توجه به
فعالیت علمی و کارشناسی به مثابه پشتوانه اقدامات عملی و اجرایی، تأکید بر دینمحوری
و ملتمحوری در روستاها، تلقی از کمک به همنوعان به مثابه بالاترین عبادت و برتر
دانستن کار و کمک به جهاد و ساختن ایران بر زیارتها و اعمال مذهبی استحبابی، از
جمله آموزههایی هستند، که عشق به خدمت شبانهروزی را در وجود جهادگران مشتعل و
فروزان نمود و پیامدهای مثبت آن در دل و جان مردم (بهویژه روستاییان)، در عمران و
آبادانی روستاها، در جنگ تحمیلی، در افزایش نمایی و معنیدار تولیدات و ارتقاء
ارزش افزوده در همه زیربخشهای کشاورزی (دام و طیور، شیلات و آبزیان، منابع طبیعی،
صنایع و خدمات روستایی) که به جهادسازندگی واگذار شدند، پدیدار گردید و کارآمدی و
اثربخش (بهرهوری) جهادسازندگی را هم در نظر مردم روستایی و بهرهبرداران و هم
بصورت عینی و مشاهدهپذیر ارتقاء بخشید.
علاوه بر تأثیرات محتوای فرمان امام و سایر سخنرانیها و
پیامهای ایشان، شعارها و شرایط انقلاب، آموزههای اسلامی و بالاخص قرآنی و
خاستگاه جهادگران (دانشگاه و طبقه متوسط و پایینتر) در تحقق «فرهنگ جهادی» مؤثر
بودند.
متأسفانه بدون پشتوانه پژوهش این فرهنگ (فرهنگ در قاموس
اندوختهها و آموختههای مادی و معنایی آن) یکی از ناشناختههای نسل حاضر و نسلهای
آینده خواهد بود. اینکه جهادگران اعم از مهندس و کارمند ساده، راننده و اعم از
رئیس و مرئوس عاری از سلسله مراتب، «همه با هم جهادسازندگی» داشتند و در همه امور
با هم مشورت میکردند و پس از مباحث اقناعی، تصمیم میگرفتند و آن تصمیم را با
مشارکت روستاییان، بازبینی و اجرا میکردند، شاید نامأنوس و باورناپذیر خواهد بود.
اینکه جهادگران بدون اطلاع از آخرین نظریات توسعه روستایی و توصیههای سالهای
اخیر چمبرز، آنها را عملاً اجرا نمودند.
رابرت چمبرز معتقد به توسعه مشارکتی است وی رویکردها و جهتگیریهای
آمایشی، تکپروژهای (بخشی)، شخصی، دیپلماتیک (حضور شیک و موقر در جامعه روستایی)،
حرفهای را در توسعه روستایی ناموفق میداند و مصلحان بیگانه با جامعه روستایی را
عامل نابکارایی برنامههای توسعه روستایی ذکر میکند (چمبرز، 1376، صص 60-10) و
راه برونرفت از فقر شدید روستاییان را در واگذاری قدرت تصمیمگیری به روستاییان،
توانمندسازی آنها، توجه به محرومترها، و اتخاذ رهیافتهای مشارکتی نظیر PRA ، PRAP (ارزیابی و برنامهریزی مشارکتی روستایی)، RA (ارزیابی سریع)، PRA (ارزیابی سریع روستایی، PAR پژوهش عملنگر مشارکتی و دهها شیوه دیگر میداند.
بر اساس مشاهدات و مصاحبه با بنیانگذاران جهادسازندگی و بررسی منابع، نه تنها
موارد فوق توسط جهادگران در جامعه روستایی تحقق یافتهاند. بلکه همدلی و همذات پنداری
جهادگران با روستاییان موجب مشارکت فعال در مراسم عزاداری و شادی و همکاری و
همیاری حتی فراتر از وظائف کاری گردید (دهها مورد توسط جهادگران و مردم روستایی
عنوان شده است).
همچنین اصول و مؤلفههایی نظیر توجه به ترتیبات نهادی،
نظام هویتی، شبکههای روابط اجتماعی و خویشاوندی، تعیین فرهنگی نیازها و خواستهها،
تقدم شناخت (آگاهی) بر عمل (تصمیم و مشارکت)، سرمایه اجتماعی، اعتماد وجودی و
رابطهای، همدلی، همذات پنداری، خود مفهومی، تجربه زیسته، ذوب افقهای شناختی ـ
نگرشی، که بنیان تئوریهای توسعه بدیل (Alternative Development theories) هستند و در
تقابل با آموزههای مدرنیزم در قاموس غربی شدن آن قرار دارند، در اقدامات و فعالیتهای
جهادگران بهویژه در دهه اول تبلور داشت.
همچنین انعطافپذیری، پویایی، خلاقیت، نوآوری، شناخت و
ادراک درست و ژرف محیط فعالیتها که از ویژگیهای نظریات نهادگران نوین در مدیریت
و توسعه میباشند، نیز در ساختار، تشکیلات، نیروی انسانی و حوزه عملیات جهادگران
(اعم از توسعه روستایی، صنایع روستایی، جنگ تحمیلی، شیلات، دامپروری، منابع طبیعی)
مصداقهای عینی داشتند و از مؤلفههای مؤثر بر موفقیت این نهاد هستند. (ایروانی، صص
723-170)
لیکن، به نظر میرسدکه با گذشت زمان و غلبهبخشینگری در
فعالیتهای جهادسازندگی، ویژگیهای سازمان بر ترتیبات نهادی تفوق یافته است. و
پیامدهای مدرنیزم آشکار شدهاند به گونهای که روستاهای کوچک، کوچکتر و محرومتر و
روستاهای بزرگ، بزرگتر و آبادتر شدهاند. همچنین فرآیند عمقی شدن کشت در روستاهای
کوچک که نیمی از اراضی کشاورزی روستایی روندی قهقرایی یافته است (ابراهیمپور، صص
324-285). به علاوه اینکه ضوابط اداری، کنش سازمانی (در مقابل تعامل نهادی) را در
نیروی انسانی تقویت نمودهاند و...
با این وجود، هرچند بازگشت به گذشته (گذشتهای طلایی که
بسیاری از بنیانگذاران و نسل اول جهادگران با حسرت و حرمان از آن یاد میکنند)
غیرممکن مینمایاند، اما استفاده از تجارب، قوتها و ضعفها به مثابه چراغ راه
آینده امکانپذیر است. مثلاً تجربه موفقی که در بازسازی مناطق روستایی زلزلهزده
رودبار و منجیل با مدیریت جهادسازندگی حاصل گشت و متأسفانه فقدان آن در بازسازی
روستاهای زلزلهزده بم پیامدهای منفی و خسارت آفرینی داشته و خواهد داشت، میتواند
در آینده چراغ راه باشند.
به نظر نگارنده پیشنهادهای زیر میتواند در تقویت «فرهنگ
جهادی» مؤثر باشند.
پیشنهاد های راهبردی
- ترویج
فرهنگ و مدیریت جهادی از طریق تئوریزه نمودن اصول، مفاهیم و مؤلفه های آن و با
استفاده از تجارب و دستاوردهای جهادگران و جهادسازندگی و ایجاد مرکز تحقیقات
روستایی
- بسط عدالت اجتماعی در گرو نهادهای عدالت
محور است، جهادسازندگی یکی از مصادیق موفق عدالت اجتماعی در ایران است، در شرایط
کنونی ایجاد و یا بسط چنین نهادی معادل عدالت اجتماعی است.
- خلاء
در هماهنگی و انطباق پویا و عام توسعه کشاورزی و روستایی مستلزم ایجاد ساختاری
نهادی در سطوح ملی| استانی تا سطح بخشی و دهستانی است.
پیشنهادهای تفضیلی
الف) شناخت علمی فرهنگ جهادی هم در سطح بینشی و نظری و هم
در سطوح عملی و عینی
ب) استفاده از پژوهش که دیرزمانی شیشه عمر جهاد تلقی گردید
و شعار جهاد علمی پشتوانه جهادسازندگی که موفقیتهای فراوان در تربیت نیروی انسانی
و تحقق اهداف جهادسازندگی داشت.
ج) تقدم شناخت و وجهه نظر بر عمل و مشارکت : مبانی هستی
شناسی این مهم، بر وحدت نهادی و فرآیندی تحقیق، آموزش و ترویج استوار است.
د) احیاء مدیریت روستایی و جامعیتنگری در توسعه روستایی :
لازمه این مهم، ایجاد ساختار توسعه روستایی در تشکیلات وزارتخانه جهادکشاورزی است.
هـ) تقدم وجودی و محوری پژوهش در حوزههای انسانی بر پژوهشهای
فنی و طبیعی : به عبارت دیگر بازگشت به شعارهای انقلاب، شعارهایی که اصل و اساس
آنها، «انسان» است و نه نان، مسکن، آزادی و... و مبنا قرار دادن آنها در پژوهش.
و) بسط و اشاعه مؤلفههای سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی،
توسعه مشارکتی، همدلی در برنامههای وزارتخانه.
ز) بازاندیشی نو به نو شونده قواعد، ساختارها، فعالیتها و
اهداف و راهکارها.
ح) کاهش فاصلههای اداری و اجتماعی و تعدیل فاصله قدرت از
طریق اتخاذ رویکردهای مدیریت کیفیت، مدیریت کیفیت فراگیر، نظامهای مدیریتی یاد
دهنده و یادگیرنده، نظام پیشنهادات و ...
ط) وفاق و انطباق ساختاری و تشکیلاتی جامعه روستایی به
مثابه سیستم : بهگشت کشاورزی و توسعه روستایی دو روی یک سکهاند اساس تولیدات
کشاورزی در ایران، بهرهبرداران خانوادگی هستند و خاستگاه و جایگاه آنها، جامعه
روستایی است.
منابع ومآخذ
منابع
فارسی
- ابراهامیان،یرواند
(1378) “ایران بین دو انقلاب”، مترجمان احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی، تهران
نشرنی،
- ابراهیم پور، محسن
(1383)"عوامل و شرائط نهادی- محیطی
موثر بر عمقی شدن کشت در جامعه روستایی ایران " فصلنامه روستا و توسعه
، مرکز تحقیقات روستایی ،تهران .
- اشرف، احمد
1352نظامهای بهرهبرداری ایران ”تهران، سازمان برنامه و بودجه
- ازکیا، مصطفی (1374) “جامعهشناسی توسعه نیافتگی روستایی در ایران”
تهران، اطلاعات
- ازکیا مصطفی و
دیگران (1368)، “مسایل جامعهشناسی روستایی”، تهران، روزبهان
- ازکیا مصطفی(1379)
“جامعهشناسی توسعه تهران”تهران،– نشر کلمه
- ایروانی
، محمدجواد (1377) نهادگرایی و جهادسازندگی ، اداره کل روابط عمومی وزارت
جهادسازندگی چاپ اول تهران
- تو دارو. مایکل
(1364)“ توسعه اقتصادی در جهان سوم”، ترجمه غلامعلی فرجادی، تهران، وزرات برنامه
و بودجه، مرکز مدارک اقتصادی – اجتماعی و انتشارات
- تییانگ وام، پی
برتول (1377)“ پایداری کشاورزی ”،مترجم محسن تشکری تهران، وزارت کشاورزی موسسه
پژوهشهای برنامهریزی و اقتصادی کشاورزی
- جرالدام ، مایر،
دادلی سیرز (1376) “پیشگامان توسعه”، مترجمان سیدعلی اصغر هدایتی، علی یاسری،
تهران، انتشارات سمت.
- چمبرز، رابرت
(1376(، “توسعه روستایی، اولویت بخشی به فقراء”، مترجم مصطفی ازکیا،
تهران دانشگاه تهران
-
دورنر،پیتر(2536)“اصلاحاتارضیوتوسعهاقتصادی”مترجماحمدکریمی:تهران انتشاراتامیرکبیر
رفیعپور، فرامرز
(1372) سنجش گرایش روستاییان نسبت به جهادسازندگی در استان خراسان: وزارت
جهادسازندگی، مرکز تحقیقات و بررسی مسایل روستایی.
- ساعد لو، هوشنگ (1357“ مسایل کشاورزی ایران”،
تهران انتشارات پیام
- لیل نهاری، بهمن (1378) ”گشتاور رشد جمعیت ایران” تهران دانشگاه تهران،
دانشکده علوم اجتماعی،
- مایرون، واینر و
هانتینگتون،“توسعهسیاسی” ساموئل (1379) پژوهشکده مطالعات راهبردی تهران انتشارات
پژوهشکده
- وثوقی، منصور
(1366)“جامعه شناسی روستایی” تهران، انتشارات کیهان
- وینر، مایرون
(1350) “نوسازی جامعه” ترجمه رحمتالله مراغهای،تهران، امیرکبیر
- مرکز
تحقیقات و بررسی مسائل روستایی (1379) نقش
جهاد سازندگی در توسعه روستایی و بخش کشاورزی،ایران ، تهران
منابع لاتین
-Binswanger Hans and
P.L.Pingali. (1987.) The evolution of farming systems and agricultural
technology in sub-saharan Africa. In Policy for Agricultural Research
ed.V.W.Ruttan and C.E. Pray. Boulder: westview press.
-Binswanger Hans and.
P.L.Pingali. (1988) Technological priorities for farming in sub- saharan
Africa. World Bank Research Observer 3 no 1:81-98
-BosehartH.W.(1973)cultivation
intensity’ tlement patterns. And homestead forms among the Matengo of
Tanzania”. Ethnology 12:57-74
-Boserup. Ester. (1965).
The Conditions of Agricultural Growth. London: Allen and Unwin.
-Boserup. Ester(.1981).
Population and Technological change: A Study of Long-Term chicago;University of chicago press.
-
- Coleman.D.and
schofield.R.(1986). The state of population Theory Basil Blackwell LtD.
-Hayami Y. and V.Ruttan(
1971 and 1985). Agricultural Development: An International Perspective”.
Baltimor:john hopkins University
-Lawrence’Geoffrey and
Others. (1992) Agricultural Environment and sociey .The Macmelland company of
Australia Pty L.T.D
-Lipton M.(1977) Why
Poor. People Stay Poor. Cambridge Mass.: Harvard University Press.
-Lipton M (1983).
“Demography and poverty”: World Bank Staff Working Paper no. 574
-Lipton M (1985 a). “The
place of agricultural research in the development of sub-Sharan Africa”:
Discussion Paper No. 202 Brighton: Institute of Development Studies - Mckeown.
T. (1987). “The Modern Rise of population”. London.T.D
- McNicoll.G.and cain.M.(1990)
Rural Development and population. Oxford university press
-Pingali،Y.Bigot،and H.P.Binswanger.(1987)
Agricultural Mechanization and the Evolution of farming Systems in sub –
saharan Africa. Baltimore: john Hopkins press
-Sen. A.K.(1968). choice
of Techniques. 3 rd ed. Oxford: Black well
بهبود پورتال
پورتال
پرتال
پرتال سازمانی
پورتال سازمانی
پورتال شرکتی
سامانه سازمانی
سامانه شرکتی
پرتال شرکتی
وب سایت شرکتی
وب سایت سازمانی
مدیریت آسان
مدیریت محتوا
مدیریت محتوا بدون دانش فنی
پنل ویژه همکاران
نظرسنجی آنلاین
فیش حقوقی
آپلود فیش حقوقی
مدیریت بیمه
مدیریت خدمات بیمه
خدمات بیمه
بیمه تکمیلی
آموزش
پیشنهادات
انتقادات
مدیریت جلسات
فرم ساز
مدیریت منو
مدیریت محتوا
مدیریت سئو
پنل مدیریتی چند کاربره
ریسپانسیو
گرافیک ریسپانسیو