عنوان مقاله: ایجاد صنایع دانش محور در کشور
نکیسا پوراصغری-
محمود شفیعی
کلمات کلیدی
مدیریت دانش، صنعت دانشمحور، صنعت هوشمند
چکیده
یکی از کاربردهای اساسی دانش در کشورهای توسعه یافته،
کاربرد آن در صنایع این کشورها ( از جمله صنعت خودرو، غذا، پتروشیمی، ICT، توریسم و ...)
میباشد. اما در کشور ما، حتی در صنایع پیشرفته نیز تنها به در اختیار گرفتن دادهها
و تبدیل آنها به سطوح بالاتری از اطلاعات و دانش بسنده شده است در حالیکه شاید
چالش برانگیزترین مقوله در مدیریت دانش، بکارگیری اطلاعات میباشد.
لازمه این امر خلق صنایع دانش محور در کشور میباشد. صنعت
دانش محور، صنعتی است که خلق دانش در کلیه سطوح آن از کارگران ساده گرفته تا
مدیران رده های بالا، درونی شده و افراد پس از آموختن دانش، آنرا در اختیار گرفته
و توسعه دهند، در انتها نیز آنرا مستندسازی کرده و اطلاعات حاصله را با همگان سهیم
شوند.
توانایی در نوآوری
بیش از هر چیز دیگر موفقیت صنعت کشور ما را تضمین میکند و مدیریت دانش میتواند
به نوآوری در صنعت- با یافتن طرق جدید کاهش هزینهها و قیمتها، روشهای جدید خدمات
به مشتری، یا با توسعه سریع تکنولوژی-
کمکهای شایانی داشته باشد.
اما باید این نکته را هم بدانیم که کار مشکلتر ما در این
راه، تغییر فرهنگ و طرز عملکرد صنایع کشور است تا بتوان رشد و بکارگیری مناسب
داراییهای دانشی را از بالاترین سطح مدیران به پایینترین سطح کارکنان مورد تشویق
قرار داد و این امر نیز مستلزم تغییرات در استخدام، ارتقاء، حقوق و دستمزد و ...
میباشد.
در این مقاله سعی میشود تا به راهکارهای عملی برای ایجاد
صنایع دانش محور در کشور، دشواریها و خطرات پیش رو برای پیادهسازی و شناخت ویژگیهای صنعت
هوشمند پرداخته شود.
مقدمه
در سال1876 جورج الیوت
روزنامه نگار انگلیسی مقالهای تحت عنوان " دانش، مایه قدرت نسل آتی"
نوشت که صحت این جمله پس از یک قرن بر همگان آشکار گردید.
امروزه دانش و اطلاعات در کلیه زمینههای زندگی،کاربردی غیر
قابل انکار دارد. یکی از کاربردهای اساسی دانش در کشورهای توسعه یافته، کاربرد آن
در صنایع این کشورها (از جمله صنعت خودرو، غذا، پتروشیمی، ICT ، توریسم و
...) میباشد. اما در کشور ما، حتی در صنایع پیشرفته نیز تنها به در اختیار گرفتن
دادهها و تبدیل آنها به سطوح بالاتری از اطلاعات و دانش بسنده شده است در حالیکه
شاید چالش برانگیزترین مقوله در مدیریت دانش، بکارگیری اطلاعات میباشد.
لازمه این امر خلق صنایع دانش محور
در کشور میباشد. صنعت دانش محور، صنعتی است که خلق دانش در کلیه سطوح آن از
کارگران ساده گرفته تا مدیران ردههای بالا درونی شده و افراد پس از آموختن دانش،
آنرا در اختیار گرفته و توسعه دهند، در انتها نیز آنرا مستندسازی کرده و اطلاعات
حاصله را با همگان سهیم شوند.
1- مراحل خلق صنعت دانش محور
خلق صنعت دانش محور با یک نگرش اساسی آغاز میشود. مدیران
سطوح بالا عمدتاً وظیفه اصلی بوجود آوردن این نگرش را دارند. این نگرش، نحوه
چگونگی عملکرد صنعت، نحوه بکارگیری دانش در صنعت، و نحوه ارتباط صنعتگران و مدیران
ارشد صنعتی را ترسیم میکند. همچنین این نگرش نمیتواند مبهم و کلی باشد، بلکه باید
کاملاً روشن بوده و دانش را فارغ از اینکه
متعلق به چه صنعتگری است، شناسایی کند. نگرش دانش محوری باید سناریوهایی را ارائه
دهد که نشان میدهد صنعت چگونه به عنوان صنعت دانش محور عمل خواهد کرد.
کلید این دید در انتقال و اشاعه منافع مدیریت دانش در
سازمان میباشد. منافع عمده آن شامل یکسری مزایای رقابتی که از طریق نوآوری حاصل
شده و کسب سهم بیشتری از بازار، در نتیجه ارائه خدمات پیشرفتهتر میباشد.
ü
منافع حاصل از دانش محوری صنعت
·
ارتقاء سطح ارائه خدمات به مشتریان.
·
توانایی انطباق با تغییرات روز جهان صنعتی.
·
توانایی به اشتراک گذاری اطلاعات میان کارکنان فعال بخش صنعت.
·
افزایش کارایی و کاهش میزان آموزش مورد نیاز برای پرسنل تازه استخدام شده.
·
افزایش نرخ بازگشت سرمایه بخش صنعت.
·
امکان رقابت صنعت داخل با صنایع پیشرفته خارجی.
·
توجیهپذیری اقتصادی راهاندازی برخی از صنایع در کشور.
فقط با نوآوری مداوم- با یافتن طرق جدید کاهش هزینهها و
قیمتها، روشهای جدید خدمات به مشتری، یا با توسعه پیشرفتهای جدید فنی- صنعت میتواند
در طولانی مدت موفق شود. توانایی در نوآوری، بیش از هر چیز دیگر، موفقیت صنعت ما
را تضمین میکند. مدیریت دانش با ایجاد یک محیط یادگیری توام با همکاری که در آن،
مدیران صنعتی ویژگیهای مثبت صنعتگران را گلچین کرده و در مقابل بدانها پاداش میدهند
به نوآوری صنعت کمک میکند.
سایر منافع مدیریت دانش بیشتر فنی هستند تا راهبردی، مانند
بهبود خدمات مشتری، کارآیی عملیاتی، و تصمیمگیری.
اگر چه دستیابی به صنعت دانش محور مشکل است، لیکن فناوری میتواند
بدان کمکهای شایانی داشته باشد.
کار مشکلتر در این راه، تغییر فرهنگ، خط مشیها و طرز عملکرد
صنعت است تا بتوان رشد و بکارگیری مناسب دانش را از بالاترین سطح مدیران به پایینترین
سطح کارکنان مورد تشویق قرار داد. این امر مستلزم تغییرات در استخدام، نقد، ارتقاء
و ترمیم حقوق و دستمزد است.
·
استخدام
صنعت باید به دنبال نیروهایی باشد که
انگیزه زیادی برای کسب دانش داشته باشند و بتوانند با روابط قوی، همگان را در آن سهیم
نمایند و تعصب غیرمنطقی نسبت به کارهای اشتباه خود نشان ندهند.
·
تبادل نظرات و روحیه نقد پذیری
مدیران باید در فرایندهای کسب دانش،
توسعه دانش، و سهیم شدن و به اشتراک گذاشتن دانش، تبادل نظرات میان کارکنان را
مورد توجه و ملاحظه قرار دهند. برای تبادل نظرات، میتوان از تکنیکهای متعددی از
جمله تکنیک دلفی،
روش طوفان فکری
، قضاوت خبره
و ... بهره گرفت. کارکنان باید بدانند که قسمت اعظم پیشرفت و رشد آنها در شرکت وابسته
به این امر است که تا چه اندازه در فرایند رشد، سهیم شدن و مصرف دارائیهای دانشی
مشارکت دارند.
·
ارتقاء
به دنبال نقد، مدیران باید افرادی را
که در رشد دانش فنی و انگیزشی افراد، نقش
مهمی در پیادهسازی صنعت مبتنی بر دانش ایفاء کردهاند، مورد حمایت و ارتقاء قرار
دهند.
·
ترمیم حقوق و دستمزد
صنایع باید به ترمیم حقوق و دستمزد
کارکنانی که در تولید دانش در صنعت نقش موثری دارند تمایل داشته باشند. این امر
مستلزم روش جدیدی برای سنجش و پاداش دهی به افراد میباشد.
برای اینکار میتوان از ماتریس
دانش-پاداش بهره گرفت. به این ترتیب که به افراد به میزان دخیل بودن آنها در تولید
و توسعه و سهیم شدن دانش، پاداش داد.
میزان نقش کیفی
افراد در ایجاد، توسعه و سهیم شدن در دانش
کم متوسط زیاد بسیار زیاد
|
دانش
افراد
|
حقوق و پاداش
|
|
جدول (1)- ماتریس دانش- پاداش
·
ابزارها
صنعت علاوه بر ابزارهای فناوری برای
تسخیر، ذخیره، دسترسی، و سهیم شدن در دانش، باید ابزارهایی را جهت کمک به یادگیری،
از جمله یادگیری مبتنی بر رایانه و یا یادگیری هوشمند فراهم کند.
·
کارآموزی و آموزش
دانش بگونهای تنگاتنگ با یادگیری
ملازم است. صنایع داخلی باید آماده سرمایهگذاری مالی و زمانی جهت کارآموزی کارکنان،
فراهم آوردن فرصتهای آموزشی، و درگیر کردن کارکنان با موقعیتهای یادگیری، نظیر
کنفرانسها و سمینارها باشند.
·
زمان
سازمانها باید به کارکنان، زمان و
فرصت ایجاد، بکارگیری و توسعه دانش را
بدهند.
·
توانمندسازی
مدیران باید به متخصصان و صنعتگران
اختیار بکارگیری دانش را بدهند تا آنها نیز بر اساس استفاده از آن دانش، تصمیمگیری
نمایند. اگر کارکنان فرصت و اجازه اعمال دانش را نداشته باشند، کسب دانش هیچ ارزشی
ندارد.
2- دشواریهای تغییر فرهنگ
تغییر فرهنگ بسیار دشوار است، ولی میتوان آنرا با عناصر
زیر بدست آورد:
§
حمایت مدیران سطح بالا
اگر مدیریت سطح بالا با قدرت تمام از
دانش محوری حمایت نکند، هر تلاشی در زمینه مدیریت دانش ناموفق خواهد ماند.
§
شکیبایی
منافع مدیریت دانش در صنعت، بطور
تدریجی خودنمایی میکنند. صنعت ممکن است
بازده سریعی را از بکارگیری دانش خواستار باشد ولی باید بدانیم که بازده معنادارتر
و مهمتر وقتی ظهور پیدا میکند که صنعت، فرهنگ دانش محوری را بپذیرد و روزانه آنرا
به کار گیرد و این مقوله احتیاج به زمان دارد.
§
استقامت
احتمال مواجهشدن با شکست را در نظر داشته
باشید. بزرگترین مقاومت وقتی روی میدهد که از کارکنان خواسته شود روش انجام کار
خود را تغییر دهند و به گونه دیگری عمل کنند و دانش خود را با دیگران سهیم شوند. در
نتیجه باید دانست که مقاومت محتمل است، و هر ابتکاری کارساز نخواهد بود. سازمان
باید علیرغم این واکنشهای اولیه در تلاش خود جهت تحقق اهداف اصرار داشته باشد.
§
تمایل به عوض کردن روش انجام وظایف
برای احراز موفقیت، مدیریت دانش باید
روش کارکردن را عوض کند. اگر صنعتی نمیخواهد تغییر کند، به خود زحمت مدیریت دانش
را ندهد. تغییر به فرآیندهای متفاوتی منجر میشود، برای نمونه، چگونه کارکنان فروش
خود را برای فراخوان فروش آماده میکنند، چگونه مدیران خدمات مشکلات را بررسی و حل
و فصل مینمایند، یا چگونه مدیران تولید تصمیمات خود را اتخاذ میکنند.
§
تمایل به اعتماد
به اشتراک گذاری دانش بر میزان معینی
از اعتماد دلالت دارد. چه بسیارند صنایعی که کارمندهایی را استخدام میکنند که
سیستمها و ماشینآلاتی را که میلیونها دلار ارزش دارند اداره کنند ولی از آنها میخواهند
که جهت سفارش ملزومات اداری که پنجاه دلار ارزش دارد چندین تاییدیه بیاورند !
قرار دادن دانش در دسترس کارکنان به
این معنی است که مدیران باید در حفظ و ارتقاء دانش به صنعتگران اعتماد داشته باشند
تا اینکه بتوانند برای تصمیم گیری و اقدام متکی بر دانش آنها را توانمند کنند. همچنین
مدیران باید کارکنانی را استخدام کنند که بتوانند به آنها اعتماد کنند.
·
توانایی گوش دادن
هر صنعتگری در ارتباط با مقوله کاری
خود، مقداری دانش در اختیار دارد. جمعآوری دانش بدست آمده از پایگاههای دادهای
اطلاعات متخصصان یا انتقال یافته توسط تکنسینهای داخلی، بسیار آسانتر از جستجو برای
رسیدن به همان اطلاعات میباشد. مدیران باید دانشی را که هر فرد همراه خود به درون
صنعت میآورد جمعآوری کنند. این امر نیز مستلزم گوش فرا دادن به درخواستها و
حرفهای هر یک از کارکنان میباشد.
3- خطرات و دامها
در مسیر حرکت به سوی دانش محوری، صنعت ممکن است با چند خطر
روبرو شود که عبارتند از:
·
پیچیدگی فنی
تلاش در جهت خلق و ایجاد پیوندهای
یکپارچه بین نظامها یا تلاش در جهت جمعآوری آن دانشها در یک نظام مرکزی واحد یک
مواجهه پر چالش میباشد که با ساختن یک انبار داده
قابل حل است.
·
ابهام مدیریت رده بالا
مدیریت سطح بالا همواره بکارگیری
مدیریت دانش را تایید و بصورت لفظی مفهوم صنعت دانش محور را مورد تحسین قرار میدهد.
منافع دانش اگر با دقت ارائه شود بسیار جذاب خواهد بود. ولی مدیریت همیشه مطمئن
نیست که میخواهد کارکنان خود را با دانش توانمند سازد یا خیر؟ در صنایعی که در آن
مدیریت سطح بالا همواره مرجع نهایی همه دانش صنعت و شرکت بوده است، مدیریت دانش یک
عمل انقلابی به شمار میرود و بنابراین
بسیار خطرآفرین خواهد بود. در چنین صورتی، پایبندی مدیریت محتملا متزلزل شده،
نهایتا دچار رکود میشود.
·
مقاومت مدیریت میانی
توانمند سازی کارکنان، بدون استثنا
مدیریت میانی را تهدید میکند. قرار دادن دانش در دسترس کارکنان و دادن اقتدار به
آنها جهت تصمیمگیری و اقدام بطور مستقل بر اساس آن دانش و بدست آوردن شهرت و
شناسایی و پاداش جهت موفقیت و ایجاد دارائیهای دانش برای مدیران میانی، خیلی خوشایند
و آرامبخش نخواهد بود. پیامدهای این امر چه خواهد بود؟ همچنان که دستیابی به
اطلاعات نقش مدیران میانی را به عنوان واسطهها و تصفیهکنندگان اطلاعات دچار هراس
میکند به همین منوال مدیریت دانش نیز نقش مدیران میانی را به عنوان خط مقدم تصمیمگیران دارای اختیار، تهدید مینماید. در
اینجا هم مدیریت دانش بعنوان یک انقلاب تلقی میشود، و مدیران میانی ممکن است
اقداماتی صورت دهند که این تلاشها را بخصوص در ارتباط با پاداشها، شهرت و شناسایی
و انگیزهها خنثی سازند.
·
مقاومت کارکنان
کارکنان هم ممکن است نسبت به مدیریت
دانش خیلی از خود اشتیاق نشان ندهند. مدیریت دانش موجب تغییر میشود و خطری ناشی
از افزایش مسئولیتها را متوجه افراد میکند. اگر چه پاداشها جذاب هستند ولی خطرها
و مسئولیتها ممکن است دلسردکننده باشند. مدیریت دانش نیز رهیافت رفاقتی نسبت به
کار می طلبد که در بسیاری از محیطهای کاری امروزه طبیعی نیست. نهایتا اینکه،
بسیاری از کارکنان ممکن است مدیریت دانش را بعنوان کار زیاد برای خود با بازده
مستقیم اندک نسبت به تلاشهای مترتب بدان تلقی کنند.
·
مبهم بودن دانش
سازمانها در دادهها و اطلاعات غرق
میشوند، ولی دانش حقیقی به سادگی و آسانی ظاهر و نمایان نمیشود. وقتی مدیران به
دقت دارائیهای دانش خود را ارزیابی میکنند، حداقل در ابتدا ممکن است چیزهای زیادی
پیدا نکنند. آنان ممکن است به این امر پی ببرند که فرآیندها هرگز بطور کارآمد
مستند نشدهاند. کارآموزی و آموزش ممکن است نامناسب باشد یا وجود نداشته باشد.
دانش مشتری، حتی اطلاعات مشتری، ممکن است کم و در شکل جاری خود استفاده محدودی
داشته باشد. اگر سازمانی در جایی دارای دانش پرارزش باشد، ممکن است در ابتدا چنین
چیزی مشهود نگردد. سازمان ممکن است مجبور به شناسایی و ارزیابی دارائیهای دانشی خود
باشد.
·
ذهنیت کوته نگرانه
عدم توانایی سرمایهگذاری در حال،
برای بازگشت و بازده آن در آینده جریان رایج در صنایع میباشد. مدیریت دانش
نیازمند دیدگاهی طولانی مدت در جهانی است که به نظر کوته نگرا میرسد. منافع دانش که نیازهای کوتاه مدت را مرتفع میکند
به آسانی در دسترس قرار نمیگیرد تا برسد به اینکه سازمان برای نتایج طولانی مدت
آن منتظر شود.
·
نبود روحیه همکاری مشترک
صنایع در خلال دهه گذشته به علت کوچک
سازی، تامین منابع انسانی از خارج سازمان، و تجدید ساختار، هر گونه همبستگی و عهد و میثاق بین کارگران را
به حداقل کاهش دادهاند. مدیریت دانش مستلزم میزانی از همکاری مشارکتی در صنایعی
است که کارمندان آن فکر میکنند که در نهایت باید به تنهایی از خود دفاع کنند.
4- صنعت هوشمند
مفهوم صنعت هوشمند، اغلب با مباحث
دانش مرتبط است. این مفهوم، صنعت را بعنوان موجودیتی میبیند که با بکارگیری دانش
و یادگیری به طرق جدید و سریع، میتواند به سطوح بالایی از موفقیتهای فنی دست
یابد. این مفهوم بر حمایت از تغییر کار فردی به تیمهای مشترک کار و تجارت به عنوان
واحد اولیه عملکرد بر فناوری متکی میباشد.
صنعت هوشمند، دانش را خلق کرده و در شیوه کار و تجربه بکار
میگیرد، عملکرد خود را اصلاح میکند تا با تغییرات منطبق شود، و بدین ترتیب خلق و
بکارگیری دانش جدید برای رشد و یادگیری مداوم را در کلیه تیمهای خود میسر میسازد.
صنعتی که ظرفیت یادگیری خود را توسعه نداده باشد- امری که در محیط کار امروزی عادی
است- با تغییر مبارزه میکند. صنایع نوعاً نسبت به تغییر، با فراموشکردن و
بازآموزی روشهای کهنه و نو واکنش نشان میدهند. یادگیری، در عین حال سرعت تغییر را
افزایش داده و برای صنعت راهی جهت تسلط بر تغییر فراهم میکند
و در نهایت نیز، این تغییرات تدریجی به یادگیری مداوم تبدیل میشوند. صنایع با
پذیرفتن مسئولیت فرایند تغییر در این روش میتوانند مزیت رقابتی خود را بدست آورده
و حفظ کنند.
ویژگیهای صنعت هوشمند را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
1.
حل مسئله به گونه نظاممند.
2.
آزمایش و تجربهاندوزی با رهیافتهای جدید.
3.
استفاده از تجربیات شخصی صنعتگران.
4.
جمعآوری نظرات متخصصان مختلف بطور هوشمند.
5.
انتقال دانش با سرعت و کارآیی به کلیه افراد.
فهرست مراجع و مآخذ
الف: مقالات علمی
1- Nenad Stojanovic & Siegfried
Handschu| A Framework For Knowledge Management on the Semantic Web | AIFB
Institute | University of Karlsruhe | Germany 1998
2- Brian Newman & Kurt W.conrad | A Framework For
Characterizing Knowledge Management: Methods| Practices and Technologies| First
Publication| January 1999
3- Joseph M.Firestone & Mark W.McElroy | The New
Knowledge Management| | June 2003
4- Staff of Brandon-hall.com | Learning
Management and Knowledge Management |
5- Gallagher Financial system| Inc.|
Knowledge Management and Knowledge Automation Systems |
ب: کتابها
1- Alan Radding - Knowledge Management:
succeeding in the Information-Based Global Economy| Computer Technology Research Corp.| 1998
2- Kathryn A.Baker & Ghuzal M.Badamshina | Knowledge Management
| 1998
بهبود پورتال
پورتال
پرتال
پرتال سازمانی
پورتال سازمانی
پورتال شرکتی
سامانه سازمانی
سامانه شرکتی
پرتال شرکتی
وب سایت شرکتی
وب سایت سازمانی
مدیریت آسان
مدیریت محتوا
مدیریت محتوا بدون دانش فنی
پنل ویژه همکاران
نظرسنجی آنلاین
فیش حقوقی
آپلود فیش حقوقی
مدیریت بیمه
مدیریت خدمات بیمه
خدمات بیمه
بیمه تکمیلی
آموزش
پیشنهادات
انتقادات
مدیریت جلسات
فرم ساز
مدیریت منو
مدیریت محتوا
مدیریت سئو
پنل مدیریتی چند کاربره
ریسپانسیو
گرافیک ریسپانسیو