بهبود پورتال

02188272631   09381006098  
تعداد بازدید : 74
6/27/2023

امنیت در فقه سیاسى شیعه

آیت الله شریعتمدار جزایرى

امنیت از نیازهاى ضرورى و آغازین بشر است که با آفرینش او همراه بوده وپاسخ‏گویى به دیگر نیازها، در سایه هستى آن تحقق مى‏یابد. و مى‏توان گفت رفع کامل‏نیازهاى فیزیکى مانند نیاز به آب و غذا نیز با استمداد از امنیت صورت مى‏گیرد.

همراه بودن نیاز به امنیت‏با آفرینش انسان و توجه شدید وى به این نیاز، آن را درردیف نیازهاى فطرى بشر در آورده است. فقه شیعه که از کتاب و سنت ریشه گرفته‏است، با فطرت انسان و نیازهاى او سازگارى و تناسب کامل دارد. فقه، انسان را با تمام‏نیازمندى‏هایش در نظر گرفته و براى رسانیدن او به اوج کمال و سعادت، تلاش نموده‏است.

فقه، مسیر زندگى واقعى انسان را که بر اساس مصالح و منافع واقعى و با اقتضاى‏آفرینش پایه گذارى شده است، ترسیم مى‏کند. و بر این پایه است که فقه نیاز به امنیت راهمانند دیگر نیازهاى ضرورى بشر در نظر گرفته و در تمام ابعاد و گوشه‏هاى وجود آن‏کارآیى دارد.

امنیت را اگر از نیازهاى اجتماعى و سیاسى بدانیم، فقه سیاسى شیعه متعهد کارشناسى‏آن است و اگر آن را از نیازهاى فردى بدانیم، از دیدگاه فقه به دور نمانده است; بلکه باتوجه کامل آن را بررسى کرده و افراد بشر را راهنمایى کرده است. براى امنیت، مفهومى‏که تمام اندیشمندان بر آن اتفاق نظر داشته باشند، بیان نشده است و تعریف جامع و مانعى‏که بتواند فراگیر تمام مصادیق آن باشد و آن چه را که امنیت نیست‏به دور سازد، پیشنهادنشده است.

امنیت‏یک مفهومى مبهم و یا واژه‏اى است که براى آن، معانى بسیار گفته شده است;واژه‏اى اختلاف برانگیز که هر کس مى‏تواند براى رسیدن به هدف خود آن را به کارگیرد; هر چند این اهداف در نقطه‏اى در تضاد و در تقابل با هم باشند. و نیز سیاستمداران‏مى‏توانند براى اقدام‏هاى سیاسى گوناگون خود از آن استفاده کنند:

«از امنیت ملى مى‏توان براى توجیه سیاست‏هاى متناقضى چون: تجارت آزادو حمایت از محصولات داخلى یا مسابقات تسلیحاتى و کنترل تسلیحات استفاده‏کرد. با وجود این که این عبارت در توجیه عملکرد دولت‏ها سودمند است. مى‏توان‏از این عبارت براى مخفى کردن عدم درک روشن رهبران در آن چه باید انجام دهندنیز استفاده کرد. بنابر این، در ابتدا باید پذیرفت که هیچ تعریفى درباره امنیت وجودندارد که در آن اتفاق نظر باشد و مهم‏تر از آن، این که در واقع، ماهیت منیت‏باپذیرش یک تعریف جامع و مانع در تعارض است. علاوه بر این، امنیت را مى‏توان‏هم به عنوان هدف و هم به عنوان نتیجه تعریف کرد». (1)

امنیت‏یک مفهوم تثبیت نشده است که در سیر وجود علمى خود دچار تحول شده واز مفهومى به مفهومى دیگر، تطور یافته است. و البته این تحول و تطور، در اثر ثابت‏نبودن مفهوم آن در طول تاریخ دانش بوده است.

«یکى از ویژگى‏هاى بارز مفهوم امنیت ملى، تحول پذیرى آن است. این تحول هم‏در نوع تهدیدات و هم در انتخاب راهها و مکانیزم‏هاى حفظ و تامین امنیت ملى مؤثربوده است.» (2)

تحول پذیرى در مفهوم امنیت‏سبب گردید که در طول تاریخ علمى آن، دو دیدگاه‏متفاوت از طرف سیاستمداران و اندیشمندان پیشنهاد گردد.

«به طور کلى تا کنون دو دیدگاه مشخص در این زمینه داده شده است که احتمالادر درون هر یک از آن‏ها گرایش‏هاى مختلفى نیز وجود دارد... دیدگاه کلاسیک،(سنتى) این دیدگاه از ابتداى پیدایش مفهوم امنیت تا اوائل دهه 1960; یعنى دوران‏کم رنگ شدن اولیه جنگ سرد، بر منابع و متون ملى حاکم بوده است‏». (3)

در این دیدگاه، امنیت ملت و کشور در چارچوب امنیت نظامى منحصر شده بود.

«تا چند دهه پیش، مقوله امنیت داراى محدودیت‏هایى بود و مسائل امنیتى‏یک کشور معمولا در چارچوب سخت‏افزار نظامى در نظر گرفته مى‏شد. این تفکرباعث‏بروز جنگ‏ها و درگیرى‏هاى مسلحانه و در نهایت، به خطر افتادن امنیت‏بخش‏هاى وسیعى از جهان شد». (4)

با ارتباط بیش‏تر ملت‏ها و پیشرفت دانش‏ها، این دیدگاه به خاموشى گراییده و دیدگاه‏دیگرى به بازار دانش راه یافت. مى‏توان ویژگى‏هاى این رهیافت‏نو را به شرح زیر بیان‏کرد.

«الف: امنیت ملى کاملا مترادف با امنیت نظامى نیست;

ب: تهدید نظامى تنها عامل تهدید امنیت ملى نبوده و در برخى مواقع ممکن‏است جزء اولویت‏هاى اولیه قرار نگیرد.

ج: براى مقابله با تهدید امنیت ملى، صرفا نظامى نیست و در شرایط کنونى،اقتصاد از اهمیت روز افزونى برخوردار شده است;

د: محیط داخلى نسبت‏به محیط بین المللى تاثیر بیش‏ترى بر امنیت و یا عدم‏امنیت کشورها دارد.» (5)

به هر حال مفهوم علمى امنیت‏با مفهوم لغوى آن تناسب دارد و نمى‏توان آن دو را ازیکدیگر بیگانه دانست. در لغت مفهوم آن چنین آمده است:

«ایمن شدن، در امان بودن و بى‏بیمى‏» (6)

از دیدگاه لغت، امنیت، اطمینان داشتن نسبت‏به محفوظ ماندن ارزش‏هاى موجود وآسایش از تهدیدات و از میان رفتن ارزش‏هاست.

و در مفهوم متحول علمى، امنیت نیز به همین مفهوم اراده شده است; هر چند درمفهوم سنتى آن، اساس روابط انسان‏ها بر زور مدارى و قدرت است و هر حکومتى دراندیشه تقویت نیروهاى تسلیحاتى است و نیرومند بودن دیگران را تهدید و خطرى براى‏خود مى‏داند. در مفهوم نوین امنیت، اقتصاد و فرهنگ بر توانایى تسلیحاتى برترى یافته وبه آن‏ها توجه بیش‏ترى شده است. مى‏توان گفت مفهوم نوین امنیت، به مفهوم لغوى آن‏نزدیک‏تر است; زیرا در مفهوم نوین، نیازهاى گوناگون اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى‏انسان در نظر گرفته شده و اختصاص به یک نیاز پیدا نکرده است.

فقه سیاسى:

براى واژه‏ى فقه تعاریف زیادى ارائه شده; همان گونه که براى سیاست نیز تعاریف‏گوناگونى ذکر شده است. و ترکیب این دو واژه با یکدیگر بحث و بررسى‏هایى را در برگرفته و براى تعیین مفهوم فقه سیاسى، سخنان بسیارى گفته شده است.

مى‏توان آن را این گونه تعریف کرد: فقه سیاسى، مجموعه قواعد و اصول فقهى وحقوقى برخاسته از مبانى اسلامى است که عهده‏دار تنظیم روابط مسلمان‏ها با خودشان وتنظیم روابط آن‏ها با ملت‏هاى غیر مسلمان مى‏باشد. بر اساس مبانى قسط و عدل برخاسته‏از وحى الهى، فقه سیاسى دو بخش مهم را داراست;

1 - اصول و قواعدى در ارتباط با سیاست داخلى و تنظیم روابط درون امتى جامعه‏اسلامى;

2 - اصول و قواعدى در ارتباط با سیاست‏خارجى و تنظیم روابط بین المللى و جهانى‏اسلام (7) بنابراین تعریف، فقه سیاسى، روابط درون امتى و برون امتى جامعه اسلامى راتنظیم مى‏کند و چون تنظیم روابط، جز در سایه امنیت قابل تحقق نیست، فقه سیاسى‏برقرارى امنیت را در جامعه اسلامى اولین هدف خود مى‏داند. و مى‏توان گفت تلاش‏آغازین فقه سیاسى، در ارتباط با امنیت است; زیرا تا امنیت‏برقرار نشود، روابط اسلامى‏تحقق نمى‏پذیرد.

بخش پذیرى امنیت

ارتباط سخت و تنگاتنگى که میان فقه سیاسى، که تنظیم کننده روابط اجتماعى‏مسلمان‏هاست، و امنیت وجود دارد، سبب شده است که بخش پذیرى امنیت‏بر حسب‏بخش پذیرى روابط مسلمان‏ها باشد. به هر مقدارى که بتوان روابط را بخش و تقسیم‏نمود، به همان مقدار مى‏توان امنیت را بخش و تقسیم کرد. زیرا در کنار هر بخشى ازرابطه، بخشى از امنیت‏باید باشد و تا امنیت متحقق نشود آن رابطه نیز به وجود نخواهدآمد.

و از آن جایى که مى‏توانیم روابط را به انواع گوناگونى مانند: روابط اجتماعى،فرهنگى، سیاسى، اقتصادى، قضایى، ادارى، نظامى و خارجى ارائه نماییم، امنیت را نیزمى‏توانیم به همین بخش‏ها تقسیم نماییم.

فقه سیاسى، عهده دار ایجاد امنیت در تمام بخش‏هاى روابط است و در این‏راستاست که ارتباط مستقیم فقه سیاسى با امنیت روشن مى‏شود.

اینک کارایى فقه را در برخى از بخش‏ها امنیت‏به طور اختصار بیان مى‏کنیم:

الف) امنیت اجتماعى

آسایش همگانى امت اسلامى و اطمینان آن‏ها در حفظ ارزش‏هاى همگانى امنیت‏اجتماعى نامیده مى‏شود. و هر چیزى که این آسایش و اطمینان را تهدید نموده و با آن درمعارضه باشد، خلاف امنیت اجتماعى است و تفاوتى ندارد که آن تهدید به دلیل کارهاى‏غیر قانونى دولت‏باشد و یا گروهى از مردم و یا فردى از افراد مردم.

نکته دیگر این که، در میان افراد جامعه اسلامى که در روایات به اعضاى یک بدن‏تشبیه شده‏اند، پیوند بسیار عمیقى وجود دارد و سعدى نیز شعر معروف خود را از آن‏روایات اقتباس کرده است که مى‏گوید:

بنى آدم اعضاى یک دیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوى بدرد آورد روزگار دیگر عضوها را نماند قرار

به همین دلیل، تهدید بخشى از امت نیز امنیت اجتماعى را در خطر مى‏اندازد و براى‏از میان رفتن امنیت اجتماعى، تفاوتى نیست که تهدید نسبت‏به تمام افراد جامعه باشد و یابراى بخشى از آن‏ها.

پیوند و یگانگى در میان جامعه اسلامى در آیات و روایات بى‏شمارى ارائه شده‏است که از میان آن‏ها مى‏توان به این آیه اشاره کرد:

«و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا و اذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعدافالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمة اخوانا و کنتم على شفا حفرة من النار فانقذکم‏منها کذلک یبین لکم آیاته لعلکم تهتدون; (8) و همگان به ریسمان خدا در آویزید وپراکنده نشوید و به یاد آورید نعمت‏خدا را بر خودتان زمانى که دشمن یکدیگربودید و او در میان دل‏هاى شما الفت انداخت و به برکت نعمت او با یکدیگر برادرشدید و شما در پرتگاه حفره‏اى از آتش بودید، خدا شما را از آن جا برگرفت ونجات داد این چنین خداوند آیات خود را بر شما آشکار مى‏سازد شاید هدایت‏شوید.»

در این آیه به یگانگى و برادرى همگانى اجتماعى ملت اسلام که در سایه رعایت‏حقوق همگانى به دست آمده، اشاره شده است. و نیز تعیین حقوق و حدود مفاهیم آن‏هاو لزوم رعایت و پیاده کردن آن‏ها در عهده فقه سیاسى است. از این رو، رعایت‏حقوق‏همگانى و حفظ ارزش‏هاى عمومى در عهده فقه سیاسى است و با رعایت این حقوق‏است که امنیت اجتماعى به دست مى‏آید.

در این آیه خداوند به دشمنى و کینه توزى اعراب جاهلى پیش از اسلام اشاره مى‏کندو این کینه توزى به حفره‏اى از آتش تشبیه شده است که انسان‏ها در لبه پرتگاه آن قرارگرفته‏اند و هر لحظه خطر افتادن در میان آتش، انسان‏ها را تهدید مى‏کند; آتش دشمنى وکینه توزى در دنیا و آتش کیفر الهى در آخرت.

اسلام دست انسان‏ها را گرفت و آن‏ها را از این پرتگاه آتش نجات داد و میان دل‏هاى‏آن‏ها الفت و محبت‏بر قرار کرد و جوانمردى، ایثارگرى، از خود گذشتگى را سنت وروش آن‏ها قرار داد.

در روایات اسلامى، رعایت‏حقوق اجتماعى و امنیت اجتماعى و با جامعه همراه‏بودن، با ایمان برابر قرار گرفته است.

قال الامام الباقر(ع) قال رسول الله(ص): «من فارق جماعة المسلمین فقد خلع‏رقبة الاسلام من عنقه‏»، (9) امام باقر(ع) از پیامبر(ص) نقل مى‏کند که فرمود: «هرکس از اجتماع مسلمان‏ها جدا گردد، از اسلام برون رفته است.

و قال الامام الکاظم(ع): «ثلاث موقبات: نکث الصفته و ترک السنته و فراق‏الجماعة‏» (10)

امام کاظم(ع) فرمود: «سه گناه بزرگ است که انسان را به هلاکت مى‏رساند:

1 - شکستن بیعت; 2 - ترک سنت; 3 - جدا شدن از اجتماع اسلامى.»

رعایت‏حقوق اجتماعى و ارتباط و اتصال با جامعه، به معناى پذیرش‏مسؤولیت‏هاست و این که هر کس در هر موقعیت و محلى از جامعه قرار گرفته است،وظیفه خود را به شایستگى انجام دهد.

و در این صورت است که ارزش هر کس و هر چیزى در ارتباط با اجتماع محفوظخواهد ماند و با آسایش و اطمینان و اعتماد بر ارزش‏ها، زندگى اجتماعى استمرار و رونق‏مى‏یابد.

قال النبى(ص):

«یا على! المؤمن من امنه المسلمون على اموالهم و دمائهم و المسلم من سلم‏المسلمون من یده و لسانه; (11) پیامبر فرمود: یا على! مؤمن کسى است که دیگرمسلمان‏ها در اموال و خون‏هایشان از او در آسایش باشند و مسلمان کسى است که‏دیگر مسلمان‏ها از دست و زبان او در امان باشند.»

از این گونه روایات و مانند آن‏ها که در زمینه برادرى، رعایت‏حقوق افراد جامعه،محترم بودن خون و مال و آبروى دیگران است، به دست مى‏آید که با رعایت این گونه‏امور جامعه فاسد اصلاح گشته و از تباهى به سازندگى و پاکى و شایستگى و نیکى‏مى‏رسد و مى‏تواند از نتیجه کارهاى نیک و شایسته خود لذت ببرد.

در اجتماعى که فقه و توجه مردم به حلال و حرام خدا باشد و فرمان الهى به کار گرفته‏شود، آن اجتماع از تاریکى‏هاى فساد و بى دینى و تفرقه و جدایى بیرون آمده و به‏زندگى سرشار از نور حق، و تفرقه و جدایى بیرون مى‏آید و به زندگانى سرشار از نورحق، عدالت، فضیلت و صلاح رهنمون مى‏شود.

در آیات قرآن تفرقه و اختلاف و جدایى بین اجتماع اسلامى نهى شده و این‏گونه‏امور، تهدیدى سخت‏براى امنیت اجتماعى به حساب آمده است:

«ولاتکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البینات و اولئک لهم‏عذاب عظیم; (12) و مانند کسانى نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند، آن هم‏پس از آن که نشانه‏هاى روشن پروردگار به آن‏ها رسید و آن‏ها کیفر بزرگى در پیش‏دارند».

«ان الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا لست منهم فى شى انما امرهم الى الله ثم‏ینبئهم بماکانوا یفعلون; (13) کسانى که آئین خود را پراکنده ساختند و به دسته‏هاى‏گوناگون تقسیم شدند، توهیچ‏گونه رابطه‏اى با آن‏ها ندارى. انجام کار آن‏ها باخداست، سپس خداوند آن‏ها را از آنچه انجام مى‏داده‏اند آگاه مى‏کند».

فقه سیاسى شیعه دعوت خود را بر پایه اجتماع طرح ریزى کرده و احکام خود را درقالب نظام اجتماعى ریخته و نیز روح اجتماعى را در تمام احکام خود دمیده است.دعوت اسلام در آغاز بر اصل اجتماع و اتحاد و برادرى قرار گرفته و سپس حفظ وحراست از ارزش‏هاى مادى و معنوى را نیز در سایه برپا داشتن اجتماعى سالم دانسته‏است. سلامت اجتماع با تحقق امنیت‏حاصل مى‏گردد و هر چیزى سلامت اجتماع راتهدید کند، امنیت آن را نیز به خطر مى‏اندازد. رسیدن به هدف آفرینش انسان که سعادت‏در دنیا و آخرت است نیز در دیدگاه فقه سیاسى در سایه زندگى اجتماعى تحقق‏مى‏پذیرد.

ب) امنیت نظامى

امنیت نظامى در فقه سیاسى شیعه با امنیت نظامى در سیاست غیر اسلامى تفاوت بسیاردارد. در دیدگاه سیاستمداران غیر مسلمان، امنیت‏به معناى تحصیل قدرت و زورمندى‏بر دیگر ملت‏هاست و به دست آوردن قدرت، ابزار و اهداف امنیت را در سلطه خویش‏قرار مى‏دهد. نتیجه این دیدگاه بر این قرار مى‏گیرد که یک دولت‏با شرائط ویژه و یا چنددولت هم پیمان به کشمکش قدرت مى‏افتند.

ک. پ. میرا مى‏نویسد:

«تا چند دهه پیش، مقوله امنیت داراى محدودیت‏هایى بود و مسائل امنیتى‏یک کشور معمولا در چارچوب سخت‏افزار نظامى در نظر گرفته مى‏شد. این تفکرباعث‏بروز جنگ‏ها، درگیرى‏هاى مسلحانه و در نهایت، به خطر افتادن امنیت‏بخش‏هاى وسیعى از جهان شد. به فاصله یک نسل، دو جنگ جهانى رخ داد و هرچندگاه مناقشات منطقه‏اى بسیارى به وقوع پیوست‏». (14)

امنیت نظامى در دیدگاه فقه شیعه به صورت جهاد دفاعى تبلور یافته که این جهاد باهدفى مقدس، امنیت را در ملت اسلام عملى مى‏نماید. جهاد دفاعى بر چند نوع است: 1 -دفاع از کشور اسلامى و اموال مسلمان‏ها در زمانى که کافران تهاجم کرده باشند و ترس‏استیلاى آن‏ها بر کشور اسلام و اموال مسلمان‏ها وجود داشته باشد;

2 - دفاع از اسلام در زمانى که کافران براى نابود کردن دین و اصل اسلام، به جامعه‏اسلامى هجوم آورده باشند. برخى از فقیهان این دو قسم را یک قسم دانسته‏اند و آن‏ها رایک جا بیان کرده‏اند; لیکن موضوع آن‏ها با هم تفاوت دارد و مى‏توان آن‏ها را متفاوت‏دانست; هر چند از نظر حکم فقهى یکى هستند و میان آن‏ها تفاوتى نیست;

3 - دفاع از نفس محترم و یا محترم مسلمان و یا کافر ذمى که در خطر افتاده است;

4 - دفاع اسیر از خود در میان دشمنان کافر;

5 - دفاع از امام معصوم(ع) در هنگامى که مورد تهاجم دشمن قرار گیرد. (15)

در فقه شیعه، جهاد دیگرى به نام جهاد ابتدایى وجود دارد که هدف آن، نابودى‏نیروى طاغوت و نجات مستضعفین است. سرکشانى که از شنیدن کلمه حق روگردانى‏دارند و از رسیدن مردم به حق جلوگیرى مى‏کنند و سد راه هدایت مردم مى‏شوند، یا بایدهدایت‏شوند و یا از سر راه برداشته شوند تا زمینه شکوفایى ایمان در دل‏هاى توده‏هاى‏مردم پیدا گردد و رشد کند.

این نوع از جهاد داراى شرایط ویژه‏اى است که در هر زمان و بر هر شخصى لازم‏نیست. یکى از شرایط آن، وجود امام معصوم(ع) است و البته در زمان غیبت امام، اجراى‏این نوع از جهاد مشروع نیست.

امام خمینى(ره) چنین مى‏گوید: «در عصر غیبت ولى امر و سلطان عصر (عج) نواب‏عام آن حضرت که فقیهان جامع شرایط فتوا و قضا هستند، قائم مقام او هستند در اجراى‏سیاست‏ها و تمام وظایفى که امام(ع) دارد، مگرجهادابتدایى.» (16)

این نوع از جهاد بر تمام افراد مسلمان و از جمله زنان واجب نیست. اما در جهاددفاعى، وجود امام معصوم لازم نیست و براى دفاع از اسلام و دفاع از کشور اسلام و جان‏و مال مسلمان‏ها، همه باید برخیزند; مردان، زنان، پسران، دختران و بالاخره هر کس که‏قدرت دفاع از جامعه اسلامى را داشته باشد.

شهید ثانى در کتاب الروضة البهیه مى‏گوید; در جهاد دفاعى، وجود امام معصوم‏شرط نیست و هرگاه دشمن بر مسلمان‏ها حمله برد و یا اسلام در خطر باشد. دفاع واجب‏است و اذن امام معصوم و نائب او لازم نیست و اگر دشمن بر گروهى از مسلمان‏ها هجوم‏کند، بر خود آن‏ها دفاع واجب است و اگر توانایى دفاع را نداشته باشند، بر همسایگان‏آن‏ها لازم است آن‏ها را کمک دهند و دشمن را برانند و اگر همسایگان آن‏ها توانایى‏نداشته باشند، بر تمام مسلمان‏ها واجب است از آن‏ها دفاع کنند. (17) و نیز مى‏گوید; درجهاد دفاعى، قیام بر همگان واجب است; مردان، زنان، سالم، مریض، نابینا، برده و تمام‏افراد مسلمان. (18)

امام خمینى در این زمینه چنین مى‏گوید; اگر دشمن به کشور اسلامى و یا به مرز آن‏وارد شود و از ورود او بر اصل اسلام و یا بر ملت مسلمان ترس باشد، واجب است‏با هروسیله‏اى که در اختیار دارند، از مال و جان خود دفاع کنند و در این دفاع، حضور امام(ع)و یا اذن او شرط نیست. (19)

ارزش جهاد از دیدگاه آیات و روایات

از دیدگاه آیات و روایات اسلامى، ارزش جهاد از تمام کارهاى شایسته دیگربالاترست و هیچ کار شایسته‏اى در اسلام همانند جهاد نیست; زیرا جهاد، پذیرش رنج،سختى، گذشت، ایثار و اظهار محبت است; علاوه بر محبت، عشق است و علاوه برعشق، فنا شدن در راه خداست. مجاهد راه خدا با تمام عشق و علاقه، جان خویش و جان‏فرزندان و عزیزانش را در کف اخلاص مى‏گذارد و در راه خدا هدیه مى‏کند و اندیشه‏اى‏جز فداکارى در راه خدا ندارد. خداوند بخشى از سختى‏هاى جهاد را در این آیه بیان‏مى‏کند:

«قل ان کان آبائکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها وتجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسول و جهاد فى‏سبیله فتربصوا حتى یاتى الله بامره والله لایهدى القوم الفاسقین; (20) بگو! اگرپدران، برادران، همسران، خویشان و مال‏هایى که به دست آورده‏اید، تجارتى که‏ترس کسادى آن را دارید و خانه‏هایى را که پسندیده‏اید، در نزد شما از خدا و پیامبراو و جهاد در راه او محبوب‏تر باشد، پس در انتظار فرمان خدا باشید و خداوند گروه‏نافرمان را هدایت نمى‏کند».

و در ارزش جهاد چنین مى‏فرماید:

«لایستوى القاعدون من المؤمنین غیر اولى الضرر و المجاهدون فى سبیل الله‏باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم على القاعدین درجه وکلا وعد الله الحسنى و فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما درجات‏منه و مغفرة و رحمة و کان الله غفورا رحیما; (21) (هرگز) افراد با ایمانى که بدون‏بیمارى و ناراحتى از جهاد باز نشستند، با مجاهدانى که در راه خدا با مال و جان‏خود جهاد کرده‏اند; یکسان نیستند; خداوند مجاهدانى را که با مال و جان خودجهاد نمودند، بر نشستگان برترى مهمى بخشیده و به هر یک از این دو گروه (به‏نسبت اعمال نیکشان) خداوند وعده پاداش نیک داده و مجاهدان را بر نشستگان باپاداش بزرگى برترى بخشیده است. درجات مهمى از ناحیه خداوند و آمرزش ورحمت نصیب آنان مى‏گردد و خداوند آمرزنده و مهربان است‏».

و پیامبر(ص) فرمود; ارزش‏هاى بزرگ همه در شمشیر است و زیر سایه آن است.شمشیرها کلیدهاى بهشت و جهنم هستند. (22)

و نیز فرمود; در راه خدا جهاد کنید تا مجد و عظمت را براى نسل‏هاى آینده به ارث‏گزارید. (23)

و با این ارزش و قداستى که جهاد در راه خدا دارد، تفاوت ماهوى آن با امنیت نظامى‏که در دیدگاه سیاستمداران غیر اسلامى جلوه کرده است، روشن مى‏شود.

ج) امنیت فرهنگى

از ارکان و پایه‏هاى زیر بنایى و اساسى امنیت، نگهدارى فرهنگ درست وارزشمندگذشتگان و نیاکان است که این فرهنگ در اثر مبادى اخلاقى اجتماعى دینى به دست‏آمده است; فرهنگى که با گذشت زمان و پیشرفت علوم به تکامل مى‏رسد و با حدوث‏مفاهیم جدید و تازه‏اى، خود را در راه تعالى و دفاع از فرهنگ‏هاى بیگانه هماهنگ‏مى‏سازد.

و از میان تمام فرهنگ‏ها، فرهنگ دین نقش بنیادى خود را دارد. فرهنگ دین‏مى‏تواند میان گویش‏هاى گوناگون، گروه‏هاى متفاوت و ملت‏هاى مختلف وحدت‏ویگانگى ایجاد کند.

فرهنگ دینى اسلام با امر به معروف و نهى از منکر و پناه گرفتن در دامن تقوا وپرهیزگارى و ترس از خدا، سبب مى‏شود که افراد جامعه مسؤولیت‏هاى خود را درارتباط با خدا، خود و دیگر افراد جامعه به درستى انجام دهند.

اجتماعى که اسلام را پذیرفته است; زبان، گویش، نژاد، منطقه جغرافى و دیگرتفاوت‏هایى را که در جوامع بشرى وجود دارد، تنها براى شناخت و شناسایى افراد قرارمى‏دهد و تنها امتیاز را در نزد خداوند، داشتن مراتب تقوا مى‏داند.

و باید به این نکته نیز توجه داشت که تعدد ادیان در جوامع بشرى، نباید سبب‏اختلاف و تفرقه در میان آن‏ها باشد. ادیان متعددى که از طرف خدا به منظور ارشاد مردم‏آمده است، براى ایجاد تنافر و تفرقه میان آحاد بشر نیست تعدد آن‏ها براى تکامل‏رسالت‏هاى آسمانى است. در قرآن کریم آیات بى‏شمارى آمده که فرستادن قرآن رابراى تصدیق و گواهى به درست‏بودن کتب سماوى پیشین قلمداد کرده است. (24)

پس ادیان آسمانى باید به مشترکات خود توجه داشته باشند و آن‏ها را در جامعه‏تقویت نمایند تا جامعه خداشناس به هدف و تمام ادیان که همانا ترس از خدا، اطاعت ازامر او، نیکى به دیگران، پناه بردن به فضائل اخلاقى و پاک شدن از آلودگى گناهان است،برسند.

و تا زمانى که فرهنگ اسلامى در جامعه مسلمان و فرهنگ خداشناسى و اطاعت ازخدا در جوامع خداشناس باشد، با الفت و یگانگى میان افراد جامعه امنیت، آسایش،اعتماد و اطمینان میان افراد وجود خواهد داشت و هیچ گونه خطرى نمى‏تواند آن جامعه‏را تهدید نماید.

فقه شیعه، محافظ و نگهدارنده فرهنگ اسلام است و پس ازایجاد این فرهنگ، درحفظ و نگهدارى آن تلاش دارد. فقهاى شیعه در تاریخ فقاهت، دفاع از فرهنگ اسلام‏را واجب دانسته‏اند; همان گونه که دفاع از کشور اسلامى و جان و مال مسلمان را نیزواجب دانسته‏اند.

امام خمینى چنین مى‏گوید:

«اگر ترس این باشد که دشمن مى‏خواهد استیلاى سیاسى و یا اقتصادى‏برحوزه اسلام داشته باشد و در نتیجه مسلمان‏ها را به اسارت سیاسى و اقتصادى‏برساند و یا اسلام و مسلمین را ناتوان کند، واجب است‏بر تمام مسلمان‏ها با وسائل‏مشابه با آن‏ها به دفاع برخیزند و با مقاومت‏هاى منفى مانند: نخریدن کالاى آن‏ها،مصرف نکردن تولیدات آن‏ها و ترک ارتباطها، تسلیم خواسته آن‏ها نگردند». (25)

«اگر یکى از دولت‏هاى اسلامى با بیگانگان رابطه‏اى برقرار سازد که مخالف بامصلحت اسلام و مسلمین باشد; واجب ست‏بر دیگر دولت‏ها که آن قرار داد را باطل‏کنند». (26)

«هر کس نگاه اجمالى به احکام نماید و گسترش آن‏ها را در تمام شؤون جامعه‏نماید، از عبادت‏ها که وظیفه و ارتباط بندگان و آفریننده آن هاست مانند: حج و نمازهر چند در نماز و حج نیز جهات اجتماعى و سیاسى هست که در ارتباط با زندگى‏آن هاست و مسلمان‏ها از این جهات غافل مانده‏اند... دشمنان و کارگزاران آن‏ها درکشورهاى اسلامى در طول تاریخ در ذهن جوانان و پیران ما تزریق کرده‏اند که اسلام‏تنها نماز و روزه است و مسائل اجتماعى و سیاسى دفاعى ندارد، تا بتوانند اسلام ومسلمان‏هاى راستین را از چشم جوانان و دانشجویان ما بیاندازند و در جامعه‏اسلامى ایجاد شکاف نمایند. بر مسلمان‏ها و در طلیه آن‏ها روحانیان و طلاب علوم‏دینى واجب است که بر ضد تبلیغات دشمنان اسلام با هر وسیله‏اى که در اختیاردارند. قیام کنند و روشن کنند که اسلام براى تاسیس حکومت عادله بر پا شده‏است‏». (27)

در این بیان، مى‏توان به دو نکته اساسى در فرهنگ اسلامى اشاره کرد:

1 - گسترش فرهنگ اسلام در تمام شئوون زندگى و تامین سعادت دنیوى و اخروى‏تمام افراد جامعه و رسانیدن آن‏ها به اوج کمال و عزت و سیادت است;

2 - لزوم دفاع مسلمان‏ها در برابر هجوم دشمنان به فرهنگ اسلام و تبلیغات سوئى که‏نسبت‏به آن دارند.

دفاع از فرهنگ اسلام، یکى از انواع جهاد دفاعى است که در این سخن آمده است;چرا که زمانى که دشمن به فرهنگ اسلام هجوم آورد و آن را تهدید نماید، مسلمان‏هاباید با هر وسیله‏اى که در اختیار دارند، به دفاع برخیزند و از آن نگهدارى نمایند. اگرکسى بگوید چرا حفظ فرهنگ اسلام لازم است; و چرا ما نباید فرهنگ دیگر ملت‏ها رابه ویژه فرهنگ غربى را بپذیریم;

پاسخ آن است که فرهنگ غرب که نتوانسته است جامعه خود را به کمال برساند و ازخیانت، جنایت، زشتى و آلودگى پاکسازى کند، چگونه مى‏تواند جوامع دیگر را هدایت‏نماید.

و البته وارد کردن این فرهنگ به جوامع اسلامى، از راه دلسوزى و ارشاد و هدایت‏آن‏ها نیست; بلکه راهى است‏براى نابود کردن اسلام، ناتوانى مسلمان‏ها; به اسارت‏گرفتن آن‏ها و صدور استعمار نو به کشورهاى اسلامى.

بر این اساس، امام خمینى دفاع از فرهنگ اسلام را لازم دانسته و جلوگیرى از صدوراستعمار غرب و بیگانگان را واجب کرده است. وى چنین مى‏گوید:

«اگر در ارتباط بازرگانى و غیر آن، ترس آن باشد که بیگانگان استیلاى سیاسى‏برحوزه اسلام و کشورهاى اسلامى پیدا مى‏کنند و در نتیجه، مسلمان‏ها را استعمارکرده و یا کشورهاى آن‏ها را مستعمره خویش نمایند، هر چند به شیوه استعمارنوباشد، واجب است‏بر تمام مسلمان‏ها که از آن ارتباط کناره‏گیرى نمایند و به‏کارگیرى آن ارتباط و قرار داد حرام است‏». (28)

امام خمینى بر مسلمانان واجب دانسته است که در برابر تهاجم فرهنگى بایستند و این‏ایستادگى را جهاد دفاعى دانسته است و آن را بر تمام افراد مسلمان واجب دانسته و هروسیله‏اى که در اختیار آن‏هاست‏باید به کار گرفته شود تا از صدور فرهنگ بیگانه‏جلوگیرى شود.

امورى که فرهنگ اسلام را تهدید مى‏کند و آن را به خطر مى‏اندازد، عبارت است از:تاسیس گروه و انجمن‏هاى وابسته به دشمن در جامعه اسلامى، ترور شخصیت‏هاى‏اسلامى، جدا سازى مردم از حکومت اسلامى، نفوذ در نهادهاى اسلامى، روابطبازرگانى و دیگر روابط بین المللى، به مصرف گرایى کشاندن مسلمان‏ها از تولیدات‏خارجى، تضعیف مبانى دینى، ایجاد حقارت و خود باختگى به ویژه در جوانان، نابودکردن احساس و غیرت دینى، ترویج کالاهاى تجملى، توزیع فیلم‏هاى بدآموز،تقلیدگرایى در پوشش ومسکن و دیگر برخوردهاى اجتماعى و... .

مسلمان‏ها باید در برابر این گونه راه‏هاى هجوم ایستادگى داشته باشد و به اصالت وهویت اسلامى خود باقى مانده و باورهاى دینى را تحکیم کنند. نیازهاى اقتصادى،اجتماعى و دیگر نیازها را، خود تامین نمایند و راه نفوذ تبلیغات سوء دشمن را در صدا وسیما و مطبوعات خود مسدود کنند.

د) امنیت‏سیاسى

نظام سیاسى، نظام اجراى شئوون اجتماعى است. در این نظام، ارتباط افراد جامعه بایکدیگر و ارتباط آن‏ها با حکومت تنظیم مى‏شود; سیاست‏به دو بخش تقسیم مى‏شودسیاست داخلى و سیاست‏خارجى.

1 - سیاست داخلى

هر جامعه سیاسى که داراى نظم سیاسى باشد، باید حکومت‏سیاسى داشته باشد تابتواند پایه‏هاى اساسى آن را حفظ کرده و مصالح آن جامعه را دریابد و آن‏ها را به کارگیرد. برخواسته‏هاى افراد آن نظارت کند و آن‏ها را کنترل و اجرا نماید.

شهروندان سیاسى نیز باید نقش خود را در اداره کشور و پاسخ‏گویى به نیاز آن ومشارکت در بالابردن شئوون آن را درک کنند.

غفلت از این مسؤولیت‏سبب مى‏شود که جامعه از امور سیاسى و اجتماعى باز ماند.هرگاه شهروندان اداره کشور را تنها از مسؤولیت‏حکومت‏بدانند، کشور در مشکلات‏اجتماعى، اقتصادى و حیاتى باقى مى‏ماند و راه تعالى و پیشرفت‏بر آن گرفته خواهد شد.شهروندان باید در آغاز از مسؤولیت‏خود آگاه شوند و حقوق خود را بدانند تا بابه‏کارگیرى مسؤولیت و عایت‏حقوق یکدیگر، افرادى شایسته و کارگشا در کشور،باشند. و هر کدام از آن‏ها در حدود امکانات خود، سهم و دین خود را در ساختار کشور وپیشبرد آن ادا کند.

برخى از دانشمندان عقیده دارند که بخش بسیار بزرگى از جنایت‏هایى که در جامعه‏سر مى‏زند، از جهل و نادانى افراد جامعه نسبت‏به مسؤولیت‏سیاسى خودناشى مى‏شود.

اگر مفاهیم سیاسى مانند آزادى و دموکراسى و دیگر مفاهیمى که برداشت غلطبرخى از جوامع سیاسى از آن‏ها، سبب راندن افراد جامعه به سوى جنایات و سرکشى‏مى‏شود، به مفهوم صحیح آن‏ها درک شود و در برنامه کار حکومت اجرا شود، مى‏توانداز بسیارى از جنایت‏ها جلوگیرى کند.

فقه سیاسى که اداره کشور بر اساس قوانین و وحى آسمانى است، افراد جامعه را ازمسؤولیت‏خود آگاه مى‏کند و آن‏ها را به اجراى مسؤولیت‏خود وادار مى‏نماید. ارتباط‏افراد با حکومت و وظیفه‏اى که حکومت نسبت‏به افراد دارد، گوشزد نموده و هر کدام رادر به‏کارگیرى وظیفه خود الزام مى‏نماید.

مشارکت‏سیاسى افراد در مشکل‏هاى گوناگون مانند: امر به معروف و نهى از منکر،ارشاد جاهل، شورا و مشورت، دعوت به دین و احساس و نیکى کردن به افراد جلوه‏مى‏کند و در نتیجه، تمام شهروندان با رعایت این وظایف مانند یک خانواده مهربان ودلسوز در راه تکامل و تعالى و پیشرفت تلاش دارند.

2 - سیاست‏خارجى

در عصر ما به دلیل شرایط و پیچیدگى‏هایى که در نظام بین الملل وجود دارد، کشورهاباید از راه ارتباط با یکدیگر منافع خود را تامین نموده و به اهداف از پیش تعیین شده‏خود دست‏یازند. فقه سیاسى براى اجراى سیاست‏خارجى، برنامه‏اى ویژه دارد که‏حکومت‏هاى اسلامى باید با توجه به آن برنامه، در سیاست‏خارجى خود برنامه ریزى کنند.

مبانى سیاست‏خارجى در فقه را مى‏توان در چند محور خلاصه کرد:

1 - روابط با اهل کتاب

اهل کتاب، یهود، نصارى و مجوس هستند که از طرف خداى تبارک و تعالى براى‏آن‏ها کتاب آسمانى آمده و داراى شریعت مى‏باشند. در مورد مجوس میان فقها بحث‏شده که آیا آن‏ها نیز داراى کتاب آسمانى و پیامبر از طرف خدا هستند یا نه؟ برخى از فقهاداشتن کتاب و پیامبر آسمانى را براى مجوس پذیرا نشدند; لیکن حکم اهل کتاب را برآن‏ها اجرا کرده‏اند.

اهل کتاب بر دو دسته تقسیم مى‏شوند; مؤمنان و فاسقان و این تقسیم در آیات قرآن‏نیز جلوه‏گر شده است.

«ولو آمن اهل الکتاب لکان خیرا لهم منهم المؤمنون و اکثرهم الفاسقون; (29) اگر اهل‏کتاب ایمان بیاورند، براى آن‏ها بهتر خواهد بود. بخشى از آن‏ها مؤمن هستند و بیش‏ترین‏آن‏ها، فاسقانند».

«مؤمنان از اهل کتاب، افرادى شایسته هستند که مى‏توان با آن‏ها رابطه مسالمت‏آمیزداشت و با آن‏ها قرار داد تجارى، سیاسى و دیگر روابط را برگزار کرد». (30)

با فاسقان و جنایت‏گران آن‏ها باید قطع رابطه کرد و در برابر آن‏ها جنبه دفاعى گرفت.فاسقان از اهل کتاب همانند بت پرستان و بى‏دین‏ها، در اندیشه نابودى اسلام و ناتوان‏ساختن مسلمان‏ها هستند و با ایجاد رابطه با کشورهاى اسلامى، مى‏خواهند به مقاصدشوم خود برسند.

از این رو مسلمان‏ها باید با توجه به این هدف دشمنان اسلام، به مقابله با آن برخاسته واز کشور و دین خود دفاع نمایند.

امام خمینى در مورد ارتباط دشمنان اسلام با کشورهاى اسلامى چنین مى‏گوید:

«اگر در ارتباط بازرگانى و غیر آن ترس آن باشد که بیگانگان استیلاى سیاسى برحوزه اسلام و کشورهاى اسلامى پیدا کنند و در نتیجه، مسلمان‏ها را استعمار کرده ویا کشور آن‏ها را مستعمره خویش نمایند، هر چند به شیوه استعمار نو باشد، واجب‏است‏بر تمام مسلمان‏ها که آن ارتباط را قطع کنند و آن‏را به کار نگیرند. و به کارگیرى‏آن ارتباط حرام است‏». (31)

و در جاى دیگر چنین مى‏گوید:

«اگر یکى از دولت‏هاى اسلامى با بیگانگان رابطه‏اى برقرار سازد که مخالف بامصلحت اسلام و مسلمین باشد، واجب ست‏بر دیگر دولت‏ها که آن قرار داد راباطل کنند و هر وسیله‏اى که در اختیار دارند به کارگیرند براى قطع این رابطه در افرادمسلمان نیز واجب است که به این امر همت گمارند.» (32)

در قرآن کریم نیز به نیرنگ‏هاى فاسقان از اهل کتاب اشاره شده است:

1 - تسلیم کردن مسلمان‏ها در برابر اندیشه‏هاى سوء خود: «و لن ترضى عنک الیهود والنصارى حتى تتبع ملتهم; (33) هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا به طورکامل تسلیم خواسته‏هاى آن‏ها شوى و از آئین تحریف شده آنان پیروى نمایى.»

2 - آن‏ها هرگز براى مسلمان‏ها خیر و خوبى را نمى‏خواهند: «ما یود الذین کفروا من‏اهل الکتاب و لاالمشرکین ان ینزل علیکم من خیر من ربکم.» (34) کافران اهل کتاب وهمچنین مشرکات دوست ندارند که از سوى خداوند خیر و برکتى بر شما نازل گردد;

3 - گمراه کردن مسلمان‏ها.

ودت طائفة من اهل الکتاب لو یضلونکم (35) . گروهى از اهل کتاب دوست داشتند که‏شما را گمراه کنند.

2 - روابط با غیر اهل کتاب

مشرکان، بت پرستان و کسانى که خدا را نپذیرفته‏اند، با مسلمانان‏ها رابطه‏اى ندارند.آنان خیر و خوبى مسلمانان را نمى‏خواهند و پیوسته در اندیشه ضربه زدن به آن‏هامى‏باشند. مسلمان‏ها باید در اندیشه پرهیز از مشرکان و بت پرستان و دفاع در برابر نیرنگ‏آن‏ها با شند و نباید بر آن‏ها اعتماد نموده و به عنوان دوست و یار مهربان آن‏ها را نپذیرند.قرآن مى‏فرماید:

«لایتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من‏الله فى شى الا ان تتقوا منهم تقیة و یحذرکم الله نفسه و الى الله المصیر; (36) افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان کافران را دوست و سرپرست‏خود انتخاب کنند و هرکس چنین کند، هیچ رابطه‏اى با خدا ندارد و پیوند او از خدا گسسته مى‏شود، مگراین که از آن‏ها بپرهیزید و بخاطر هدف‏هاى مهم‏ترى تقیه کنید. خداوند شما را ازنافرمانى خود بر حذر مى‏دارد و باز گشت‏شما به سوى خداست.»

در این دستور، خداوند مسلمان‏ها را از رابطه‏اى منع کرده که دوستانه باشد و بر آن‏اعتماد و اطمینان بر دوستى باشد، آن‏هم در برابر دوستى با مؤمنان. و روشن است‏این‏گونه روابط به سود مسلمان‏ها نخواهد بود. اعتماد کردن بر دشمن و او را دوست‏مهربان دانستن و به جاى دوستى با مسلمان‏ها و مؤمنان او را بر گزیدن، اشتباهى سخت وکارى نابه‏جاست.

اما اگر رابطه به این مقدار از دوستى و اعتماد نباشد، یا براى حفظ کیان اسلام و اجراى‏تقیه باشد، از آن منع نشده است. مسلمان‏ها نباید کافران را به عنوان حامى و پشتیبان خودانتخاب کنند و در کارها به آن‏ها اعتماد داشته باشند و فریفته سخنان فریبنده آن‏ها شوند.

3 - معاهده با کفار

کافران اهل کتاب و غیر اهل کتاب زمانى که قصد خیانت و توطئه علیه اسلام ومسلمین را نداشته باشند و مایل باشند با صلح و صفا با مسلمان‏ها زندگى کنند مى‏توانندطرف عقد قرار داد و معاهده شوند. بر این اساس، حکومت اسلامى مى‏تواند بر طبق‏مصالح اسلامى با آن‏ها عقد پیمان داشته باشد.

در تاریخ اسلام دیده شده است که پیامبر(ص) با کفار عهد پیمان برقرار کرده و به آن‏وفادار بوده است. جامعه اسلامى مى‏تواند در جایى که مصالح اسلام و مسلمین اقتضاکند، پیمان‏هاى متارکه جنگ، تبادل علمى، کشاورزى، صنعتى، تجارى، دفاعى و دیگرروابط را با جامعه کفر بر قرار سازد.

امام خمینى چنین مى‏گوید: «دولت غیر اسلامى، هر کدامشان با ما بخواهند با عدالت‏رفتار کنند، ما را به حساب بیاورند. .. تفاهم مى‏کنیم، به استثناى این که باید ظلم‏هایى که به‏ما کرده‏اند، جبران کند». (37)

4 - دعوت

تبلیغ دین و رسانیدن احکام الهى به بندگان، یکى از وظایف فردى هر مسلمان و ازوظایف اجتماعى حکومت اسلامى است. دعوت به اسلام، از احکام سفارش شده درقران و سنت پیامبر و از بدیهیات و احکام روشن اسلام است.

«ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظه الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن ان‏ربک هو اعظم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین; (38) با حکمت و اندرز نیکوبه راه پروردگارت دعوت نما و با آن‏ها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره‏کن. پروردگارت از هر کس بهتر مى‏داند چه کسى از راه او گمراه شده است و او به‏هدایت‏یافتگان داناتر است‏».

لیکن باید دانست که در اسلام تبلیغ دین هست، اما تحمیل دین نیست. خداوندمى‏فرماید:

«لااکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقداستمسک بالعروة الوثقى لاانفصام لها و الله سمیع علیم; (39) در پذیرش دین، اکراه‏نیست; زیرا راه هدایت، از گمراهى روشن شده است. بنابر این، کسى که به طاغوت‏کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى دست زده است که گسستن براى‏آن نیست و خداوند شنوا و داناست.

5 - قانون کلى رابطه با غیر مسلمان‏ها

قانون کلى اسلام در ارتباط با برقرارى رابطه با غیر مسلمان‏ها، این است که اگر آن‏هادر صدد جنگ با مسلمان‏ها نباشند و قصد بر اندازى حکومت اسلامى را نداشته باشند ودر اندیشه ضربه زدن به آن‏ها نباشند، مى‏توان با آن‏ها رابطه مسالمت‏آمیز برقرار کرد.

«لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فى الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان‏تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین; (40) خدا شما را از نیکى کردن ورعایت عدالت نسبت‏به کسانى که در امر دین با شما پیکار نکرده‏اند و از خانه ودیارتان بیرون نراندند، نهى نمى‏کند; چرا که خدا عدالت پیشه‏گان را دوست دارد».

رفتار مسالمت‏آمیز با کافران، هر چند اهل کتاب نباشند، در صورتى که دشمنى بامسلمان‏ها را نداشته باشند، نهى نشده است و اگر این رابطه مصلحتى براى اسلام و یامسلمین داشته باشد، رجحان نیز دارد.

ه) امنیت اقتصادى

امنیت اقتصادى این است که افراد جامعه بتوانند غذا و لباس مورد نیاز خود را به‏آسانى به دست آورند و با امنیت و آسایش نیازهاى دیگر خود را بر طرف کرده وزندگانى را در سلامت از امراض و آلودگى‏ها سپرى کنند و نیز ابزار کار مورد نیاز را درصنعت، تجارت، کشاورزى و دیگر پیشه‏ها در اختیار داشته باشند و سرمایه اقتصادى واموال آن‏ها مورد خطر و تهدید نباشد.

مى‏توان گفت; امنیت اقتصادى زمانى تحقق مى‏یابد که با فراهم کردن ابزار کار وتولید و برآوردن نیازهاى ضرورى، به کارگیرى درست و سازنده‏اى از آن‏ها تحقق یابد.

فقه، مسلمان را بر تامین امور اقتصادى مورد نیاز خود و کسانى که نان خور او هستندوا مى‏دارد، و او را الزام مى‏کند که ابزار کار را در اختیار گرفته و غذا و پوشاک خود و زن وفرزندانش را به دست آورد و در اختیار آن‏ها قرار دهد.

براى مرد مسلمان، ارزش معنوى کار اقتصادى از نماز و روزه و عبادت بالاتر به‏حساب آمده است.

قال ابوعبدالله علیه السلام:

«فى قول الله تعالى ربنا آتنا فى الدنیا حسنة و فى الاخرة حسنة قال رضوان الله و الجنة‏فى الاخرة و السعة فى الرزق و المعاش و حسن الخلق فى الدنیا» (41)

امام رضا(ع) در توضیح آیه شریفه ربنا آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخرة حسنه خدایادر دنیا به ما نیکى عطا فرما و در آخرت به ما نیکى عطا فرما، فرمود: مقصود از نیکى درآخرت، رضایت‏خدا و بهشت اوست و نیکى در دنیا، گسترش در روزى و راه در آمد واخلاق نیک است.

در فقه اسلامى، به اقتصاد و به کارگیرى آن چنان ارزش داده شده است که در هنگام‏دارایى نیز نباید آن را ترک کرد.

«معاذ ابن کثیر قال لابى عبدالله(ع) انى قد ایسرت فادع التجارة قال انک ان‏فعلت قل عقلک; (42) معاذبن کثیر گوید: به امام صادق(ع) گفتم; من مردى دارا وثرتمند هستم. تجارت را رها کنم!؟ فرمود اگر تجارت را رها کنى موجب کاستى درخرد تو مى‏گردد.»

و در روایات معصومین(ع)، ترک تجارت و رها کردن کار اقتصادى از عمل شیطان‏به حساب آمده است.

«اسباط ابن سالم قال دخلت على ابى عبدالله(ع) فسالنا عن عمر ابن مسلم مافعل فقلت صالح و لکنه ترک التجارة فقال ابو عبدالله(ع) عمل الشیطان ثلاثا اماعلم ان رسول(ص) اشترى عیرا اتت من الشام فامستفضل فیها ما قضى دینه و قسم‏فى قرابته یقول الله عز و جل رجال لاتلیهم تجارة و لابیع عن ذکر الله‏». (43)

اسباط ابن سالم گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم. از حال عمر ابن مسلم از ما پرسید.گفتم: مردى شایسته است و لیکن بازرگانى را رها کرده است. امام(ع) سه بار فرمود: کارشیطان است. آیا نمى‏داند که پیامبر کالاى کاروانى را که از شام آمده بود خرید و از سودآن بدهکارى خود را پرداخت و به خویشان خود کمک کرد. خداوند مى‏فرماید; مردانى‏که بازرگانى و خرید فروش آن‏ها را از یاد خدا باز نمى‏دارد.

فقه، با ارزش نهادن به مال و سرمایه کار، به مسلمان اعتماد و اطمینان مى‏دهد که آن رادر راه تولید و توسعه به کارگیرد. «قال النبى(ص) حرمة ماله (المؤمن) کحرمة دمه (44) ،ارزش مال مسلمان همانند ارزش خون اوست‏».

و قال على ابن ابیطالت(ع): اعظم الخطایا اقتطاع مال امر مسلم بغیر حق‏» (45) امام‏على(ع) فرمود: بزرگترین گناهان، بردن بخشى از مال مسلمان است‏بدون حق. ازمهم‏ترین اصولى که اسلام بر آن در امور اقتصادى تاکید کرده است، اصل ارزش مال‏است. خداوند در قرآن مى‏فرماید: «جعل الله لکم قیاما;» (46) خداوند مال شما را سبب‏برپایى قرار داد.

مال، سبب استمرار حیات و زندگانى مادى و معنوى انسان است. ارزش مال تاجایى‏بالاست که در آیه، اموالهم و انفسهم (47) در ردیف جان قرار گرفته است. این آیات ازارزش حیاتى مال را در تعلیمات اسلامى باز گو مى‏کند. هنگامى که ارزش مال با جان‏برابر شود و سبب برپایى و استمرار حیات مادى و معنوى گردد و نیز به کارگیرى این مال‏براى تولید و توسعه و به دست آوردن روزى مقدس باشد، افراد جامعه اسلامى با اعتمادو اطمینان کامل استعداد نیروهاى خدا دادى خود را در شکوفایى اقتصادى به کارمى‏گیرند و در راه تولید و نتیجه‏گیرى از ابزارکار، تلاش بسیار سختى را مبذول مى‏دارند وبه این ترتیب، امنیت اقتصادى در تمام ابعاد جامعه حاکم خواهد شد.

و) امنیت قضایى

اعتماد شهروندان به قوه قضائیه توانمند و سالم و احترام و التزام به قانون و تساوى‏تمام افراد جامعه در برابر قانون، امنیت قضایى را تشکیل مى‏دهد. (48)

براى برقرارى همه جانبه امنیت در اجتماع، به دستگاه قضایى هوشیارى نیاز است که‏بتواند قوانین قضایى را پیاده کند. دستگاه قضایى باید توانا، عدالت گستر باشد تا بتواندجریاناتى که در جامعه اتفاق مى‏افتد، درک کند. پناه مظلومان، ضد ظالمان و توانا برمتجاوزان و مهربان با خطا کاران باشد، البته در جایى که باید مهربانى داشته باشد.شهروندان نیز باید به وجود چنین دستگاه قضایى اطمینان داشته باشند و آن را در هنگام‏ستم‏دیدگى و رنج، پناه‏گاهى مطمئن بدانند.

قضاوت دادگستر و تلاش‏گر زمانى نقش خود را ایفا مى‏کند که به قوانین و نظام‏دادگسترى متکى باشد تا بتواند خود را با جریانات جامعه و آن چه آزادى فرد و سلامت‏جامعه را تضمین مى‏کند، هماهنگ باشد.

و نیز هماهنگى با قوانین و نظام قضایى در زمانى تحقق مى‏یابد که شهروندان آن‏ها رابا جان و دل پذیرا باشند و آن قوانین و نظام‏را ابزارى براى برداشتن ظلم و انحراف بدانند.و این پذیرایى و باورى با تربیت درست که دل و اندیشه انسان را در عدالت پذیرى وعدالت گسترى قرار دهد، تحقق مى‏یابد.

قرآن در اجراى عدالت و ترغیب به آن مى‏فرماید:

«ان الله یامرکم ان تواد و الامانات الى اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموابالعدل. (49) ; همانا خداوند به شما فرمان مى‏دهد که امانت‏ها را به صاحبانشان‏برگردانید و هرگاه میان مردم حکم و قضاوت مى‏کنید، آن را با عدالت اجرا نمائید»«یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهدا بالقسط و لایجرمنکم شنئا قوم على ان‏لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى; (50) این کسانى که ایمان آورده‏اید در راه خدااستوار و پایدار باشید و براى سایر ملل شما گواه برعدالت و راستى و درستى باشد ودشمنى گروهى سبب نشود که عدالت را اجرا نکیند، عدالت را اجرا کنید که به‏پرهیزگارى نزدیک‏تر است.»

در روایات، عدالت و تساوى افراد در برابر قانون، از پایه‏هاى اساسى قضاوت به‏شمار آمده است، امام صادق(ع) فرمود: هر کس گرفتار قضاوت شد، باید در اشاره ونگاه کردن و محل نشستن، تساوى را رعایت کند. (51)

عدالت در قضاوت به قاضى حق نمى‏دهد یکى از دادخواهان را بر دیگرى برترى‏دهد و یا راه پیروزى بر طرف دیگر را به او نشان دهد. امام خمینى در عدالت و تساوى‏افراد در برابر قانون چنین مى‏گوید:

«وظایف قاضى چند امر است: واجب است میان دادخواهان تساوى بر قرارکند; هر چند از نظر مقام متفاوت باشند. و این تساوى در چند چیز تحقق مى‏یابد;در سلام کردن بر آن‏ها، پاسخ گفتن به سلام آن‏ها، نگاه کردن به آن‏ها، سخن گفتن باآن‏ها، ساکت‏شدن در برابر آن‏ها، خوش‏رویى کردن با آن‏ها و دیگر مراسم آداب واحترام که باید رعایت‏شود. و اجراى عدالت در میان آن‏ها واجب است‏». (52)

و در چگونگى اجراى عدالت در قضاوت چنین مى‏گوید:

«قاضى نمى‏تواند به یکى از داد خواهان چیزى را بیاموزد. که بتواند بر دیگرى‏پیروز شود و نمى‏تواند کیفیت استدلال و دست‏یابى به راه پیروزى بر طرف را به یکى‏از آن‏ها بیاموزد اگر دادخواهان یکى پس از دیگرى وارد شوند باید در آغاز، به‏دادخواهى اولین فرد که وارد شده است گوش فرا دهد مگر اینکه وى به مقدم شدن‏دیگرى رضایت دهد و در میان دادخواهان تفاوتى نیست که در یک رتبه باشند و یامتفاوت در رتبه باشند مرد باشند یا زن‏» (53)

فقه شیعه با اجراى کامل عدالت در قضاوت و با داشتن کیفرهاى مناسب با هر خیانت‏که گذشته از اجراى عدالت و کیفر شدن جنایت کار هدف دیگرى را نیز دنبال مى‏کند وآن پاکسازى جامعه از جنایت و درمان این درد اجتماعى است و هدایت کردن و رسانیدن‏جنایتکاران به راه سعادت و کمال مى‏باشد دستگاه قضایى را ایجاد کرده که پناهگاه‏مظلومان و رنج دیدگان است و امنیت قضایى را در بالاترین مراتب ایجاد نموده است.

پى‏نوشت‏ها:

1- فصلنامه سیاست‏خارجى ، شماره 14، بهار 79، ص 67.

2- فصلنامه امنیت ملى، شماره 3، ص 163.

3- همان.

4- همان.

5- همان.

6- فرهنگ عمید 1 / 354.

7- براى مطالعه بیش‏تر، ر.ک: جزوه تدریس، فقه سیاسى نویسنده، ص 3، نیمسال اول 79 - 80 موسسه آموزش‏عالى باقرالعلوم(ع).

8- آل عمران، / 103.

9- الحیاة، 1 / 252.

10- الحیاة، 1 / 253.

11- الحیاة، 1 / 258.

12- آل عمران، / 105.

13- انعام، / 159.

14- فصلنامه‏امنیت ملى، شماره 3، بهار 79.

15- الروضة البهیه، 1 / 329.

16- تحریرالوسیلة 1 / 482.

17- الروضة البهیة 1 / 330 موسسه اسماعیلیان.

18- الروضه البهیه 1 / 330.

19- همان.

20- تحریر الوسیلة 1 / 485.

21- توبه / 24 .

22- نساء / 95 و 96.

23- وسایل الشیعه ج 11 و 5، ح 1.

24- همان ج 19، ح‏16.

25- مائده / 43 و 45 و 47 و آل عمران / 3.

26- تحریر الوسیلة 1 / 485.

27- تحریر الوسیلة 1 / 486.

28- کتاب البیع، ج 2، ص 459.

29- تحریر الوسیلة، ج 1، ص 485.

30- آل عمران / 110.

31- آل عمران / 113 و 114.

32- تحریر الوسیله 1 / 485.

33- همان 1 / 486.

34- بقره / 120.

35- بقره / 105.

36- آل عمران / 69.

37- آل عمران / 28.

38- صحیفه نور ج 11، ص 36.

39- نحل / 125.

40- بقره / 256.

41- ممتحنه / 8.

42- وسایل الشیعه ج‏12 / ح 1.

43- همان / ج 6، ح 3.

44- همان / ج 6، ح 5.

45- الحیاة ج 3، 185، ح 1.

46- همان / ص 158، ح 3.

47- سوره نساء / 55.

48- انفال / 72، توبه / 20 و 44 و 81 و 88 و 111.

49- به نقل از نقش امنیت در تحقق قانون‏گرایى در جامعه، اطلاعات سیاسى اقتصادى، شماره 11 و 12.

50- نساء / 58.

51- مائده / 8.

52- وسائل الشیعه باب 3، آداب القاضى، ح 1.

53- تحریر الوسیلة، ج 2، ص 409.

 

بهبود پورتال پورتال پرتال پرتال سازمانی پورتال سازمانی پورتال شرکتی سامانه سازمانی سامانه شرکتی پرتال شرکتی وب سایت شرکتی وب سایت سازمانی مدیریت آسان مدیریت محتوا مدیریت محتوا بدون دانش فنی پنل ویژه همکاران نظرسنجی آنلاین فیش حقوقی آپلود فیش حقوقی مدیریت بیمه مدیریت خدمات بیمه خدمات بیمه بیمه تکمیلی آموزش پیشنهادات انتقادات مدیریت جلسات فرم ساز مدیریت منو مدیریت محتوا مدیریت سئو پنل مدیریتی چند کاربره ریسپانسیو گرافیک ریسپانسیو
All Rights Reserved 2022 © BSFE.ir
Designed & Developed by BSFE.ir