بهبود پورتال

02188272631   09381006098  
تعداد بازدید : 68
7/11/2023

آداب و معاشرت

  عفو و گذشت در صـحـنـه زنـدگـى اجـتـمـاعـى بشر، کمتر کسى را مى توان یافت که از عیب ، پاک بوده و از لغـزش مـصـون بـاشـد. اگـر هـم چـنـیـن افـرادى پیدا شوند، بسیار نادرند؛ زیرا انسان همواره گرفتار کشمکش غرایز حیوانى و تمایلات عالى انسانى خویش است و هر کارى هم که از او سر مى زند، فرایند نزاع این دو نیروست . پس بطور طبیعى ، نمى توان انتظار داشت ، همه کارهاى یـک فـرد، درسـت و پـسـنـدیـده بـاشـد. هـر کـس بـه مـقـتـضـاى حال خود کم و بیش ، لغزشهایى دارد. زیـان نـاشـى از ایـن لغزشها، همیشه به خود انسان محدود نمى شود، بلکه در مواردى گریبان دیگران را نیز مى گیرد و موجودیّت و منافع آنان را به خطر مى اندازد. به نظر شما با این گونه لغزشها که گهگاه از این و آن سر مى زند چه باید کرد؟ اگـر قرار باشد همه خطاکاران با هر وضعیّتى که دارند مجازات شوند و هر کس بخواهد آزار و اذیـّت دیـگـرى را تـلافـى کـنـد و دیـر یا زود از او انتقام بگیرد، چه پیش خواهد آمد و صحنه زندگى بشر را چه جهنّم سوزانى از خشم ، کینه و نفرت فرا خواهد گرفت ؟ اینجاست که پاى مکارم اخلاقى و فضایل عالى انسانى به میان مى آید و ارزش والاى آنها مشخّص مى شود. عفو و گذشت یکى از این مکارم والا و بلکه به قول امام على علیه السلام تاجى زینت بخش بر سر همه آنهاست : (اَلْعَفْوُ تاجُ الْمَکارِمِ)(257) گذشت ، زینت بزرگواریهاست . این خوى پسندیده ، پرتوى از مسرّت واقعى و موجى از عواطف و احساسات انسان دوستانه را در دلها ایجاد مى کند و کینه ها و دشمنیها را از آن مى زداید و موجب مى شود که خصم دست از خصومت برداشته و طرح دوستى و محبّت بریزد. جایگاه عفو در اسلام بـررسـى مـنـابـع اسـلامـى نـشـان مـى دهـد کـه (گـذشـت ) یـکـى از اصـول اسـاسـى در برخورد با لغزش افراد با ایمان است . قرآن کریم ، حتّى در همان آیاتى که کیفر و مجازات را براى مجرمان و گناهکاران تشریع مى کند و مؤ منان را از خطر و زیان آنان برحذر مى دارد، گذشت و چشم پوشى از خطایشان را نیز به عنوان یک ارزش برتر مطرح مى سازد. به عنوان مثال ، در آیه اى ، پس از بیان چگونگى حکم قصاص مى فرماید: (فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ اَخیهِ شَىْءٌ، فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَداءٌ اِلَیْهِ بِاِحْسانٍ...)(258) پـس اگـر کـسى از سوى برادر (دینى ) خود مورد عفو قرار گیرد (و از قصاص او صرف نظر شود)، باید از راه پسندیده پیروى کند و (دیه را) با نیکى به عفو کننده بپردازد. نـکـته جالبى که از تعبیر (مِنْ اَخیهِ) در آیه مزبور به دست مى آید، این است که قرآن رشته بـرادرى را در میان مسلمانان ، حتّى بعد از ریختن خونهاى ناحقّ، همچنان برقرار مى داند و براى تـحـریـک عـواطـف ، ولىّ مـقتول را برادر قاتل معرّفى مى کند و با این تعبیر، آنان را به عفو و گذشت تشویق مى نماید. در آیـه دیـگـرى ، گـذشـت در برابر خشونت نیازمندانى که بر اثر هجوم گرفتاریها، گاهى پـیمانه صبرشان لبریز شده و سخنان تند و خشونت آمیزى بر زبان مى رانند را ستوده ، مى فرماید: (قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها اَذىً وَاللّهُ غَنِىُّ حَلیمٌ)(259) گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان ) و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنان ) از بخششى که آزادى در پى آن باشد، بهتر است و خداوند، بى نیاز و بردبار است . بـدیـهـى اسـت کـه تحمّل خشونت این گونه افراد و گذشت از برخوردهاى زننده آنان ، بویژه اگـر بـا قـول مـعـروف ، یـعـنـى سـخن نیک و دلدارى ، دلجویى و راهنمایى همراه باشد، از عقده هایشان مى کاهد و به آنان آرامش ‍ مى بخشد. در آیه اى دیگر به مؤ منان توصیه مى کند که حتّى از لغزش کافران و منکران قیامت نیز (اگر مفسده نداشته باشد) بگذرند و کار آنها را به خدا واگذارند: (قُلْ لِلَّذینَ امَنُوا یَغْفُِرو الِلَّذینَ لا یَرْجُونَ اَیّامَ اللّهِ)(260) به آنان که ایمان آورده اند بگو: کسانى را که روزهاى (واپسین ) خدا را امید ندارند، عفو کنند. در آیـه دیـگـرى از پـیـامـبـر(ص ) مـى خـواهـد کـه بـا (صـفـح جمیل ) یعنى به طریقه نیکو از مجازات مجرم درگذرد: (فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ)(261) به طریق نیکو گذشت کن . از عـلى عـلیـه السـلام در تـفـسـیـر ایـن آیـه چـنـیـن نـقـل شـده اسـت : (صـفـح جمیل ، عفو بدون عتاب و سرزنش مجرم است .)(262) پـیـشـوایـان بـزرگـوار اسـلام از یکسو در سیره عملى خود، انسانهاى باگذشت و بزرگوارى بـودنـد، چـنـان کـه نـقـل شـده روزى ابـوهریره نزد امام على علیه السلام آمد و سخنان ناروایى دربـاره آن حـضـرت گـفـت . فـرداى آن روز شرفیاب شد و خواسته هایى را خدمت حضرت مطرح کـرد. حضرت على (ع ) همه آنها را برآورده ساخت . این کار امام بر برخى از اصحاب گران آمد و موجب اعتراض آنان شد. آن حضرت به ایشان فرمود: (اِنّى لاََسْتَحْیى اَنْ یَغْلِبَ جَهْلُهُ عِلْمى وَ ذَنْبُهُ عَفْوى وَ مَسْاءَلَتُهُ جُودى )(263) مـن از ایـنـکه نادانى او بر علمم ، گناه او بر عفوم و درخواست او بر بخشایشم چیره شود، شرم مى کنم . امام صادق علیه السلام فرمود: (اِنّا اَهْلُ بَیْتٍ، مُرُوَّتُنا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا)(264) ما خاندانى هستیم که ، جوانمردى مان گذشت از کسى است که بر ما ستم کرده است . و از سوى دیگر، پیروان خویش را به آن توصیه مى کردند، چنان که امام على (ع ) در عهدنامه خود به مالک اشتر مى نویسد: (فـَاَعـْطـِهـِمْ مـِنْ عـَفـْوِکَ وَ صـَفـْحـِکَ مـِثـْلَ الَّذى تـُحِّبُ اِنْ یـُعـْطـِیـَکَ اللّهُ مـِنْ عـَفـْوِهـِوَ صَفْحِهِ)(265) آنـان (مـردم ) را از عفو و اغماض خویش برخوردار ساز بگونه اى که دوست مى دارى خداوند تو را از عفو و اغماض خویش برخوردار سازد. حدود عفـو انـدکـى تاءمّل در موارد به کارگیرى کلمه عفو در متون اسلامى نشان مى دهد که این واژه گاهى در بـرابـر انـتقام و گاهى در برابر عقوبت و مجازات به کار مى رود. آنجا که عفو در برابر انـتـقـام بـه کـار گرفته شده ، چون منظور از انتقام ، تسکین خاطر انتقام گیرنده است و او تمام هـمـّت خـود را صـرف فـرونـشاندن آتش خشم خویش مى سازد و هیچ گونه نظرى به اصلاح و هـدایـت طـرف مـقـابـل نـدارد، در ایـن صـورت عـفـو، صـددرصـد یـک ارزش مـحـسـوب مـى شـود و عمل انتقام جویانه نیز بطور مطلق زشت و ناپسند است و تا حدودى آنچه تا کنون در ستایش عفو و گـذشـت ذکـر شـد نـاظـر بـه هـمـین معناى عفو است . ولى اگر عفو در برابر عقوبت و مجازات شـخـص خـطـاکـار بـه کـار رود و انـسان متحیّر شود بین اینکه خطاکار را ببخشد یا او را بطور عادلانه مجازات کند، دیگر عفو بطور مطلق ارزش محسوب نمى شود و مجازات هم همیشه ناپسند و نـکـوهـیـده نـیـسـت ، بـلکـه انـتـخـاب یـکـى از دو راه تـا حـدود زیـادى بـسـتـگـى بـه دو عامل تعیین کننده دارد: 1 ـ نوع جرم 2 ـ وضعیّت مجرم اگر جرم و تجاوز نسبت به حقوق شخصى باشد و زیان ناشى از خطا و لغزش ، متوجّه فرد یا گـروه مـحـدودى شود، در این صورت عامل دوّم (وضعیّت مجرم ) تعیین کننده است ؛ به این معنا که بـایـد دیـد آیـا عـفـو و اغـمـاض ، مـوجـب پشیمانى و اصلاح فرد خاطى مى شود یا بر جراءت و جـسـارت او در تـکرار عمل ناپسندش مى افزاید. انسانهاى با فضیلت و بزرگوار، اگر طرف مـقابل را، از کرده خود پشیمان و شایسته عفو و بخشش ببینند، بسادگى از او در مى گذرند، امّا اگـر بـه ایـن نـتیجه برسند که عفو مجرم ، او را گستاخ ‌تر مى سازد و گذشت بزرگوارانه آنـان را حـمـل بر ضعف یا ترس مى کند، او را به خاطر جرمش تحت تعقیب قانونى قرار مى دهند تا به کیفر عمل خود برسد. بـه کـارگـیـرى بـخـشـش در مـورد اشـخاص لایق و خوددارى از آن در خصوص افراد فرومایه ، همواره مورد توصیه و تاءکید پیشوایان بزرگوار اسلام بوده است ؛ على علیه السلام در این باره فرمود: (اَلْعَفْوُ یُفْسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدْرِ اِصْلاحِهِ مِنَ الْکَریمِ)(266) عفو و گذشت همان اندازه که بزرگوار را اصلاح مى کند، فرو مایه را تباه مى سازد. همچنین امام زین العابدین علیه السلام در رساله حقوق خود مى فرماید: (وَ حَقُّ مَنْ ساءَکَ اَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ، وَ اِنْ عَلِمْتَ اَنَّ الْعَفْوَ یَضُرُّ انْتَصَرْتَ)(267) حـق کـسـى که به تو بدى کرده ، آن است که از او بگذرى ، ولى اگر عفوِ او را مضرّ دانستى ، مى توانى او را عقوبت کنى . در سـخـن دیـگـرى امـام عـلى عـلیـه السـلام ، کسى را که از روى علم و اطّلاع مرتکب جرمى شده ، شایسته عفو ندانسته ، مى فرماید: (اَلْمُذْنِبُ عَلى بَصیرَةٍ غَیْرُ مُسْتَحِقٍّ لِلْعَفْوِ)(268) آن که با بصیرت بر زشتى گناه ، آن را مرتکب مى شود، سزاوار عفو نیست . گـاهـى مـعـلوم نـیـسـت کـه آیـا مـجـرم شـایـسته عفو است یا سزاوار عقوبت ؟ در این صورت اگر بتوانیم ، باید بگونه اى او را بیازماییم تا میزان صلاحیّتش معلوم شود. از امـام باقر علیه السلام نقل شده که روزى امیر مؤ منان (ع ) پس از جلسه اى که در آن قرآن و احـکـام دیـنـى بـه مـردم مى آموخت ، از مسجد خارج شد. در راه به مرد جسورى برخورد. او به امام سـخـن زشـتـى گـفت . امام ، فورى به مسجد برگشت و دستور داد تا مردم را خبر کنند و خود به مـنبر رفت . جمعیّت بقدر کافى آمدند و مرد بى ادب نیز حاضر شد. امام (ع ) پس از حمد و ثناى الهـى و بـیـان سـخـنـانـى حـکـمـت آمـیـز(269) فـرمـود: (آن کـه سـاعـتـى قـبـل سـخنى گفته بود، کجاست ؟) مرد که جراءت انکار نداشت ، خود را معرفى کرد. امام به او فـرمـود: (اکـنـون اگـر مـن بخواهم با حضور مردم گفتنى ها را مى گویم .) مرد پاسخ داد (و اگـر بـخـواهـى عـفـو مـى کـنـى و مـى گـذرى ، زیـرا تـو اهل چشم پوشى و گذشتى !). امام فرمود: عَفَوْتُ وَ صَفَحْتُ)(270) عفو کردم و صرف نظر کردم . شـیـوه بـرخـوردشـان نـشـان مـى دهـد کـه ابـتـدا آن مـرد بـا پـاسـخ خـود، صـلاحـیّتش را براى شمول عفو و اغماض ‍ حضرت به اثبات رسانید و آن گاه امام او را بخشید و از مجازاتش صرف نظر کرد. اگر جرم و تجاوز، مربوط به حقوق جامعه باشد، در این صورت چون پاى حدود الهى و حقوق اجتماعى در میان است و سعادت عمومى در گرو اجراى آنهاست ، ناگزیر، حدود باید اجرا شود و حـقـوق بـایـد تـاءدیـه گـردد، زیـرا قـانـون و حـرمـتِ مـال ، جـان ، عـِرض و نـامـوس مـردم مـثـل مـرز و حـصـارى اسـت کـه گـرداگرد جامعه کشیده شده تا مردم در پناه آن در امنیّت و آسایش زنـدگـى کـنـنـد. اگـر ایـن مـرز شـکـسـتـه شـود و قـانـون تـحـت عـنـاویـنـى از قبیل عفو و گذشت به اجرا در نیاید زمینه براى هرج و مرج و ناامنى فراهم شده و ادامه زندگى بـراى مـردم دشـوار خـواهـد شـد. اصـرار اسـلام را بـر عـفـو و گذشت در حقوق شخصى در بحث گـذشـتـه خـوانـدیم و دانستیم که اسلام دین خشونت و انتقام و کشتار نیست ، امّا ترحّم و دلسوزى بر متجاوزان به حقوق جامعه را نیز هیچ عقل سلیمى نمى پذیرد: ترحّم بر پلنگ تیز دندان جفاکارى بود بر گوسفندان در ایـنـجـا مـجـریان عدالت باید بدون توجّه به احساسات شخصى و دلسوزیهاى واهى و بى اسـاس ، بـا کـمـال شـهـامـت بـه مـقـتـضاى عدالت عمل کنند. قرآن کریم در کنار آن همه دستورات فـراوان کـه در خـصـوص عـفـو و اغـمـاض داده ، وقـتـى بـه اجـراى حدود الهى و احترام به حقوق اجـتـمـاعـى مـى رسـد، از چـنـیـن تـرحـّمـهـاى نـابـجـایـى بـصـراحـت نـهـى مـى کـنـد. بـه عـنـوان مثال ، در دستور اجراى حدّ زنا مى فرماید: (وَ لا تَاءْخُذْکُمْ بِهِما رَاءْفَةٌ فى دینِ اللّهِ)(271) در اجراى حکم خداوند بر آنان ، دستخوش عاطفه و نازک دلى بیجا نشوید. و نیز، اجراى حکم قصاص را موجب حیات و تحرّک جامعه دانسته ، مى فرماید: (وَ لَکُمْ فِى الْقِصاصِ حَیوةٌ یا اُولىِ الاَْلْبابِ)(272) اى خردمندان اجراى حکم قصاص موجب حیات شماست . امـام کـاظم علیه السلام در تفسیر آیه (اِنَّ اللّهَ یُحْیِى الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها)یعنى خداوند زمین را پس از مرگش زنده مى کند، فرمود: مـنـظور این نیست که زمین با باران زنده مى شود، بلکه مقصود آن است که خداوند مردانى را بر مـى انـگـیـزد تا عدالت را زنده کنند و با اجراى عدالت زمین را زنده سازند؛ زیرا اقامه و اجراى یک حدّ از حدود الهى در زمین از چهل روز بارندگى مفید، سودمندتر است .(273) زنـى از اشـراف قـبـیـله بـنى محزوم ، مرتکب سرقت شده بود و قرار شد حدّ سرقت بر او جارى شـود. سـران قـبـیـله مـزبور، از بیم آنکه اجراى حدّ، موجب سرافکندگى آنان در بین سایر مردم شده ، این ننگ براى ایشان باقى بماند، اُسامة بن زید، را نزد ایشان فرستادند، تا شفاعت کند و از پـیـامبر(ص ) عفو او را خواستار شود. آن حضرت پس از اطلاع از مضمون پیام با خشم زیاد فـرمـود: (اى اُسـامه ، تو را نبینم که درباره تعطیل حدّى از حدود خداوند شفاعت کنى !) آن گاه در جمع مهاجر و انصار حضور یافته ، چنین فرمود: عـلّت هـلاکـت اقـوام گـذشـتـه این بود که هرگاه شخص صاحب نفوذى از آنان دزدى مى کرده ، حدّ خداوند را بر او اجرا نمى کردند، ولى اگر فرد ضعیفى دست به این کار مى زد، حکم قانون را بر او عملى مى ساختند. به خدا سوگند! حتّى اگر دخترم فاطمه دزدى کند، دستش را قطع خواهم کرد.(274) یک نکته : در اسـلام ، تـنـهـا رهـبـر جـامـعـه و (ولىّ امـر مـسلمین ) این اختیار را دارد که با در نظر گرفتن مـصـالح عـمـومـى جـامـعـه و سـوابـق نـیـک شـخـص مـجـرم اگـر او را از کرده خود پشیمان ببیند و شمول عفو را برایش سازنده و مثبت تشخیص دهد، از خطاى او درگذرد. به عنوان نمونه : سـارقى را خدمت امیرمؤ منان علیه السلام آوردند و او به دزدى خود اعتراف کرد. آن حضرت از او پـرسـیـد: آیا چیزى از قرآن حفظ دارى ؟ عرض کرد: بلى سوره بقره راحضرت او را عفو کرده ، فرمود: دستت را به خاطر سوره بقره بخشیدم (و براى دزدى ات ، این بار آن را قطع نمى کنم .) در ایـن هـنـگـام فـردى بـه نـام اشـعـث زبـان بـه اعـتـراض گـشـود و گـفت : آیا حدود الهى را تعطیل مى کنى ؟ امام (ع ) فرمود: تو چه مى دانى ؟! مگر پس از اقامه بیّنه امام نمى تواند عفو کند؟ هرگاه شخص خودش به دزدى اعتراف کند، اختیار با امام است . اگر مصلحت ببیند مى بخشد و گرنه مجازات مى کند.(275) اصل 110 قانون اساسى نیز عفو یا تخفیف مجازات مجرمان را از اختیارات رهبر جامعه اسلامى مى داند. آثـار عفو در قـرآن کـریـم و روایـات پـیـشـوایـان مـعـصـوم آثار و برکات زیادى براى عفو ذکر شده که برخى از آنها عبارتند از: 1 ـ شمول عفو الهى ؛ قرآن کریم عفو و گذشت بندگان خدا از یکدیگر را زمینه ساز عفو خداوند مى داند. (وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا اَلا تُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ)(276) و باید عفو کنند و درگذرند، آیا دوست نمى دارید که خداوند بر شما ببخشاید. 2 ـ نصرت الهى ؛ امام کاظم (ع ) فرمود: (مَا الْتَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ، اِلاّ نُصِرَ اَعْظَمُهُما عَفْواً)(277) هرگز دو گروه با هم روبه رو نشدند، مگر آنکه بخشنده ترین آن دو یارى شد. 3 ـ طول عمر؛ از رسول خدا(ص ) چنین نقل شده است : (مَنْ کَثُرَ عَفْوُهُ مُدَّ فى عُمْرِهِ)(278) آن که عفوش بسیار شد، عمرش طولانى مى شود. 4 ـ دوام حکومت ؛ رسول خدا(ص ) عفو و گذشت زمامدار را موجب پایدارى حکومتش مى داند: (عَفْوُ الْمَلِکِ عِقالُ الْمُلْکِ)(279) گذشت زمامدار سبب پابرجا شدن حکومت است . 5 ـ از بین رفتن کینه ها؛ رسول خدا(ص ) فرمود: (تَعافَوْا تَسْقُطِ الضَّغائِنُ بَیْنَکُمْ)(280) از یکدیگر در گذرید تا کینه ها از میانتان رخت بربندد. 6 ـ عزّت دنیا و آخرت ؛ پیامبر(ص ) فرمود: (مـَنْ عَفا عَنْ مَظْلَمَةٍ اَبْدَلَهُ اللّهُ بِها عِزّاً فِى الدُّنْیا وَالاْ خِرَةِ)(281)هر که از لغزشى درگذرد، خداوند به سبب این گذشت ، عزّت دنیا و آخرت را به او عطا مى کند. 7 ـ رهایى از عذاب دوزخ ؛ حضرت على علیه السلام عفو را موجب نجات از عذاب جهنّم دانسته است : (اَلْعَفْوُ مَعَ الْقُدْرَةِ جُنَّةٌ مِنْ عَذابِ اللّهِ سُبْحانَهُ)(282) گذشت در هنگام توانایى ، سپرى در برابر عذاب خداوند است . 8 ـ پـاداش بـسـیـار؛ امـام عـلى عـلیـه السـلام پـاداش انـسـان بـا گـذشـت را غـیـر قابل سنجش مى داند و مى فرماید: (شَیْئانِ لا یُوزَنُ ثَوابُهُما: اَلْعَفْوُ وَ الْعَدْلُ)(283) پاداش دو چیز را نمى توان سنجید: عفو و عدل . # صله رحـم صـله در لغـت بـه مـعـنـاى احـسـان و دوسـتـى آمـده اسـت و مـراد از رحـم خویشاوندان و بستگان مى بـاشـد.(284)در اصـطـلاح ، صـله رحـم مـحـبـت و سـلوک داشـتن باخویشان و اقربا است .(285) در شـرع مـقـدّس اسـلام و آیـات و روایات ، معناى خاصى براى رحم ذکر نشده است . از اینجا مى فـهـمـیـم کـه ایـن کـلمـه نـیـز مـانـنـد سـایـر کـلمـات ، حـمـل بـر مـعـنـاى عـرفـى متداول مى شود. شاید رحم به معناى خویشاوندانى باشند که از طرف پدر و مادر و نیز فرزندان به یکدیگر وابسته باشند، هر چند که این وابستگى به چند واسطه باشد. عروة بن یزید از امام صادق علیه السلام درباره تفسیر آیه (وَالَّذینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَاللّهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ)(286) پرسید. آن حضرت پاسخ داد: مراد از کسانى که خداوند پیوستن به آنان را فرمان داده ، خویشاوندان توست .(287) بـنـابـرایـن ، صـله رحـم ، پـیوند با تمام خویشان مى باشد، خواه محرم باشد و خواه نامحرم ، بدیهى است که خویشاوند هر قدر به انسان نزدیکتر باشد. وظیفه او در حفظ پیوند، شدیدتر و لازمتر است . جایگاه صله رحم در اسلام پـیـش از پـرداخـتـن به اهمیت صله در اسلام ، بجاست که نگاهى گذرا به روابط خویشاوندى و درجـه احـساسات و عواطف خانوادگى در غرب داشته باشیم ، چنین روابطى در غرب ، بى ارزش تـلقـى مـى شـود؛ بـدیـن مـعنا که فرزندان ، بعد از رسیدن به سن رشد از پدر و مادر جدا مى شـونـد. ایـن جـدایـى هـمـراه بـا سـردى روابـط اسـت ؛ بـگـونـه اى کـه بـطـور معمول سالها از یکدیگر بى خبرند و گاه حتى از مرگ پدر و مادر غمگین نمى شوند. وجـود چـنین روابط عاطفى بین بستگان ، پیامدهاى بسیار ناهنجارى در جامعه هاى غربى داشته و دارد کـه از جـمـله آنـهـا مى توان به وجود آسایشگاههاى سالمندان ، پرورشگاهها و خوابگاههاى شـبـانـه روزى و نـیـز رشـد و تـربـیـت فـرزنـدان بـدون عـاطـفـه کـه سـبـب افـزایـش آمـار قتل ، جنایت و فحشا در بین نوجوانان و جوانان غربى است ، اشاره کرد. وقتى روابط عاطفى بین بستگان درجه اول چنین باشد، طبیعى است که این گونه روابط عاطفى مـیـان خویشاوندان درجه دو و سه ضعیفتر خواهد بود و در نهایت ، نبودن روابط سالم عاطفى در خانواده ها، موجبات از هم گسیختگى جامعه هاى غربى را به وجود آورده است . مـتـاءسفانه ، بر اثر هجوم فرهنگ غرب در کشورهاى اسلامى و بخصوص در میان افراد مرفّه ، گاهى شاهد بروز چنین روحیه هایى هستیم . اسـلام تـحـکـیـم پـیـونـدهاى خویشاوندى و استحکام روابط خانوادگى را بشدت مورد تاءکید و تـوجـه قـرار داده اسـت . از ایـن رو، صـله رحـم و رسـیدگى به بستگان را به عنوان یک ارزش اسـلامـى مـقـرّر کـرده اسـت . رسـیـدگـى بـه خـویـشـان بـقـدرى اهـمـیـت دارد کـه خـداى متعال آن را در ردیف پرستش خویش قرار داده ، مى فرماید: (وَاعـْبـُدُوا اللّهَ وَ لا تـُشـْرِکـُوا بـِهِ شـَیـْئاً وَ بـِالْوالِدَیـْنِ اِحـْسـانـاً وِ بـِذِى الْقـُرْبـى ...)(288) و خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید و به پدر و مادر و خویشان نیکى کنید. در جاى دیگر مى فرماید: (وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذى تَسائَلُونَ بِهِ وَ الاَْرْحامَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً)(289) بترسید از آن خدایى که به نام او از یکدیگر درخواست مى کنید و درباره ارحام کوتاهى نکنید، همانا خداوند مراقب شماست . رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره اهمیت آن فرمود: (اُوصـِى الشـّاهـِدَ مـِنْ اُمَّتـى وَالْغـائِبَ مـِنْهُمْ وَ مَنْ فى اَصْلابِ الرِّجالِ وَ اَرْحامِ النِّساءِ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ اَنْ یَصِلَ الرَّحِمَ وَ اِنْ کانَتْ مِنْهُ عَلى مَسیرَةِ سَنَةٍ فَاِنَّ ذلِکَ مِنَ الّدینِ)(290) بـه آنـان کـه حـاضـرند و آنان که غایبند و آنان که از صلبهاى مردان و رحمهاى زنان تا روز قـیـامـت بـه دنـیـا مـى آیـنـد، سـفـارش مـى کـنـم کـه صـله رحم نمایند، گرچه مستلزم پیمودن یک سال راه باشد، زیرا صله رحم (یکى ) از (مسائل مهم ) دین است . امیر مؤ منان صلوات الله علیه نیز به فرزندش چنین سفارش مى کند: (اَکْرِمْ عَشیرَتَکَ، فَاِنَّهُمْ جَناحُکَ الَّذى بِهِ تَطیرُ، وَ اَصْلُکَ الَّذى اِلَیْهِ تَصیرُ، وَ یَدُکَ الَّتى بِها تَصُولُ)(291) خـویـشـانـت را گـرامـى بـدار، زیـرا آنـان بـال و پـَرِ تـو هـسـتند که با آنان پرواز مى کنى و اصـل و ریـشـه تـو مـى بـاشـنـد که به ایشان باز مى گردى (از آنان کمک گرفته و به آنها سـرفـرازى ) و دسـت (یـاور) تـو هـستند که با آنها (به دشمن ) حمله مى کنى (و به پیروز مى شوى ). این همه تاءکید و سفارش نسبت به صله رحم در قرآن و احادیث ، بیانگر ضرورت و نقش حیاتى آن است . در منابع فقهى ما نیز چنین آمده است : (صله رحم مطلقا واجب است هر چند که خویشاوندان انـسـان مـرتـد یـا کـافـر بـاشـنـد.)(292) به عبارت دیگر کفر و فسق سبب سقوط حق خـویـشـاونـدى نمى شود، بلکه صله رحم در این گونه موارد نیز امرى پسندیده است و چه بسا موجب هدایت و نجات آنها از گمراهى شود. راوى مى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : (کسانى با من خویشاوندى دارند، امّا با من هم عقیده نیستند، آیا براى آنان بر عهده ام حقى است ؟ فرمود: بـلى ؛ حـق خـویشاوندى را چیزى قطع نمى کند و اگر با تو هم عقیده باشند، براى آنان دو حق است ؛ یکى حق خویشاوندى و دیگرى حق اسلام .(293) روشهاى رسیدگى به خویشان برخى از روشهاى صله رحم و حمایت از خویشاوندان عبارتند از: 1 ـ کـمـک جانى : مى توان گفت که بزرگترین مرتبه صله رحم ، رسیدگى جانى به خویشان اسـت و آن در جـایـى اسـت کـه جـان یـکى از بستگان انسان در خطر باشد که در این صورت وى بـایـد تـا پـاى جـان بـایستد و از خویشاوندان خود ـ در چارچوب اسلام و معیارهاى مکتبى ـ دفاع کند، تا ضرر را از او دفع نماید. رسول خدا(ص ) فرمود : (مـَنْ مـَشـى اِلى ذى قـَرابـَةٍ بـِنـَفـْسـِهِ وَ مـالِهِ لِیـَصـِلَ رَحـِمـَهُ اَعـْطـاهُ اللّهُ عـَزَّوَجـَلَّ اَجـْرَ مـِاءَةِ شَهیدٍ)(294) هر کس با جان و مالش ، صله رحم کند، خداى متعال اجر صد شهید به او مى دهد. 2 ـ کمک مالى : اگر در مواردى میان بستگان انسان افراد نیازمند وجود دارد، رسیدگى مالى به ایـشـان لازم و از درجـه اهـمـیـت بـالایـى بـرخـوردار اسـت . ایـن گـونـه مسائل ریشه در فطرت انسان دارد و اسلام نسبت به آن تاءکید فراوانى دارد، تا آنجا که قرآن کـمـک بـه بستگان را جزءِ حقوق مالى محسوب مى کند و آنجا که سخن از کمک اقوام به میان آمده ، آن را به عنوان یک حق واجب ذکر کرده ، مى فرماید: (وَ آتِ ذَاالْقُرْبى حَقَّهُ وَالْمِسْکینَ)(295) حقوق خویشاوندان و مسکین را ادا کن . امیر مؤ منان على علیه السلام نیز مى فرماید: (فَمَنْ اَتاهُ اللّهُ مالاً فَلْیَصِلْ بِهِ قَرابَتَهُ)(296) کـسـى کـه از سـوى خـدا ثروتى به دست آورد، باید بستگان خویش را به وسیله آن دستگیرى کند. 3 ـ کـمـک فـکـرى : رسـیدگى فکرى در جایى است که یکى از بستگان انسان براى هدایت شدن نـیـاز بـه راهـنـمـایـى دارد. بـه عـنـوان مـثـال : یـکـى از اقـوام انـسـان اهل نماز و روزه نیست ، اگر نزد او رفتن و راهنمایى کردن ، از فضیلت نماز و روزه سخن گفتن و تـرسـانـدن از پـیامدهاى ترک نماز و روزه در او مؤ ثر مى شود، بر انسان لازم است که نزدش رفته و به او کمک فکرى کند که امر به معروف و نهى از منکر است . به استفتایى در این زمینه توجه فرمایید: (آیا انسان مى تواند از نظر شرعى با خویشاوندانى که بى تقوا و بى نماز و ضد انقلابند از قبیل پدر، مادر، خواهر و غیره قطع رحم نماید؟ جواب : قطع رحم جایز نیست ، ولى باید آنها را با مراعات موازین امر به معروف و نهى از منکر کند.)(297) 4 ـ کـمـک عاطفى : شاید برخى تصور کنند که اصرار و تاءکید اسلام درباره صله رحم براى افـرادى اسـت کـه تـمـکـّن مـالى دارنـد و اشـخـاصـى کـه از نـظـر مـالى در تنگنا هستند و توان رسیدگى به دیگران را ندارند، برایشان لازم نیست . این تصور نادرستى است ، زیرا هدف از صـله رحـم بـرقـرار کـردن ارتباط و پیوند عاطفى با خویشاوندان است و این ارتباط از راههاى گـونـاگـونى امکان پذیر است . گاهى رفتن به منازل خویشان ، سلام و احوالپرسى ، تلفن زدن و نامه نوشتن ، محبت ایجاد مى کند و سبب دلجویى از خویشان مى شود. امیر مؤ منان علیه السلام فرمود: (صِلُوا اَرْحامَکُمْ وَ لَوْ بِالتَّسْلیمِ)(298) با بستگان خود صله رحم کنید، گرچه با سلام کردن (به آنان ) باشد. امام صادق علیه السلام نیز مى فرماید: پیوند میان برادران آن گاه که پیش هم هستند، دیدار همدیگر است و در مسافرت نامه نوشتن به یکدیگر.(299) گـاهى نیز شرکت در غم و شادى خویشان از موارد صله رحم است ؛ شرکت در مراسم تشییع جنازه و مـجالس ‍ ترحیم و دلجویى از بازماندگان آنان ، و نیز شرکت در مجالس جشن و سرور آنان ، رسیدگى عاطفى به آنان بوده ، در تقویت و تحکیم رابطه خویشاوندى نقش مؤ ثرى دارد. 5 ـ ترک آزار: یکى از بهترین روشهاى صله رحم با خویشاوندان ، ترک اذیت و آزار آنان است . بـدیـن معنا که پرهیز از غیبت ، تهمت ، زخم زبان و شماتت آنان ، دخالت نکردن در زندگى آنها به عناوین مختلف ، عیبجویى نکردن از آنان و ...از بهترین موارد صله رحم است . اگر کسى نمى تواند به بستگان خود کمک مالى کند، لااقل باید زمینه اذیّت و آزار آنان را فراهم نکند. امام صادق علیه السلام دراین باره فرمود: (... اَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الاَْذى عَنْها)(300) بهترین چیزى که به آن صله رحم مى شود، خوددارى کردن از اذیت و آزار آنان است . آثار رسیدگى به خویشان صـله رحـم آثـار و فـواید ارزنده اى براى انسان دارد که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم : الف ـ طـول عـمـر: یـکـى از مـهـمـتـریـن آثـار صله رحم ، طولانى شدن عمر است . امام رضا علیه السلام در این باره فرمود: (یـَکـُونُ الرَّجـُلُ یـَصـِلُ رَحـِمَهُ فَیَکُونُ قَدْ بَقِىَ مِنْ عُمْرِهِ ثَلاثُ سِنینَ فَیُصَیِّرُهَا اللّهُ ثَلاثینَ سَنَةً وَ یَفْعَلُ اللّهُ ما یَشاءُ)(301) چـه بـسـا مـردى کـه تـنـهـا سـه سـال از عـمـرش باقى مانده است ، اما خدا به خاطر صله رحم ، باقیمانده عمرش را به سى سال مى رساند و خدا آنچه را مى خواهد، انجام مى دهد. شـخـصـى بـه نـام مـَیـسـِر از امـام بـاقـر یـا امـام صـادق عـلیـهـمـاالسـلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: اى مـَیـسـر گـمـان مـى کـنـم بـه خـویـشـان خـود نـیکى مى کنى ؟ گفتم : آرى فدایت شوم ! من در نـوجـوانـى در بـازار کـار مـى کـردم و دو درهم مزد مى گرفتم ، یک درهم آن را به عمّه ام و درهم دیـگـر را بـه خـاله ام مى دادم . آن گاه امام فرمود: به خدا سوگند تا کنون دو بار مرگت فرا رسیده ، ولى به خاطر صله رحم به تاءخیر افتاده است .(302) ب ـ فراوانى روزى : حضرت سجاد علیه السلام فرمود: (مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَمُدُّ اللّهُ فى عُمْرِهِ وَ اَنْ یَبْسُطَ لَهُ فى رِزْقِهِ فَلْیَصِلَ رَحِمَهُ...)(303) هر کس دوست دارد، خدا عمرش را طولانى و روزى اش را افزایش دهد، باید صله رحم کند. ج ـ حسن خلق : امام صادق علیه السلام فرمود: (صِلَةُ الاَْرْحامِ تُحْسِنُ الْخُلْقَ...)(304) رسیدگى به خویشان ، اخلاق را نیکو مى کند. د ـ پاکى اعمال و دفع بلا: امام باقر علیه السلام فرمود: (صِلَةُ الاَْرْحامِ تُزَکِّى الاَْعْمالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى ...)(305) رسیدگى به خویشان ، اعمال را پاک مى کند و بلا را دور مى سازد. ه‍ ـ آسانى حساب : امام صادق علیه السلام فرمود: (صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسابَ یَوْمَ الْقِیامَةِ...وَ تَقى مَصارِعَ السُّوءِ)(306) رسیدگى به خویشان حساب روز قیامت را آسان کرده و از مرگ بد جلوگیرى مى کند. و ـ آبادى شهرها: امام صادق علیه السلام فرمود: (صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الْجَوارِ یَعْمُرانِ الدِّیارَ) صله رحم و خوشرفتارى با همسایه شهرها را آباد مى کند. نکوهش قطع رحم قـطـع رحـم و تـرک رسیدگى به خویشان و بستگان در اسلام سخت مورد نکوهش قرار گرفته اسـت . خـداوند تعالى کسانى را که از خویشاوندان خود بریده ، با آنان قطع رابطه مى کنند، در سه جاى قرآن مورد لعن و نفرین قرار داده است . از جمله در آیه اى مى فرماید: (فـَهـَلْ عـَسَیْتُمْ اِنْ تَوَلَّیْتُمْ اَنْ تُفْسِدُوا فِى الاَْرْضِ وَ تُقَطِّعُوا اَرْحامَکُمَْ اوُلئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ)(307) اگـر از فـرمـان خـدا رویـگـردان شوید، آیا جز این انتظار مى رود که در زمین فساد کنید و قطع رحم نمایید؟ آنها کسانى هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است . امـام صـادق علیه السلام در ضمن بیان خود به نقل از پدرش فرمود: پدرم حضرت سجّاد علیه السلام فرمود: (...اِیـّاکَ وَ مـُصـاحـَبـَةَ الْقـاطـِعِ لِرَحـِمـِهِ فـَاِنَّهُ وَجـَدْتـُهُ مـَلْعـُونـاً فـِى کـِتـابِ اللّهِ فـى ثَلاثِ مَواضِعَ)(308) از معاشرت و دوستى با کسى که با بستگان خود قطع رحم کرده بپرهیز، زیرا چنین کسى را در کتاب خدا (قرآن ) در سه جا(309) مورد لعن و نفرین یافته ام . در جاى دیگر مى فرماید: (نـَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى تُعَجِّلُ الْفَناءَ وَ تُقَرِّبُ الاْ جالَ وَ تُخَلِّى الدِّیارَ وَ هِىَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْکُ البِرِّ)(310) بـه خـدا پـناه مى بریم از گناهانى که مایه تسریع نابودى است ، مرگها را نزدیک ساخته . خانه ها را بى خانمان مى سازد و آن گناهان قطع رحم ، آزردن پدر و مادر و ترک احسان و نیکى (به آنان ) است . # همسایه دارى آیـیـن مـقـدّس اسـلام کـه بـرنـامه اى جامع براى سعادت بشر در دنیا و آخرت است و همه ابعاد و نـیـازمندیهاى فردى و اجتماعى ، جسمى و روحى او را مورد توجّه دقیق قرار داده ، در مورد همسایه دارى نیز گفتنیهاى سودمند، فراوان دارد. قرآن کریم ، در برشمارى مجموعه اى از حقوق اسلامى در بین مسلمانان ، نیکى به چند گروه و از جمله همسایگان را به بندگان خدا سفارش کرده ، مى فرماید: (وَ الْجارِ ذِى الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ)(311) و همسایه نزدیک و همسایه دور را (مورد احسان خویش قرار ده . گـرچـه در تـفـسـیـر دور و نـزدیـک در آیـه مـزبـور چـنـد احـتـمـال داده شـده ، لیکن به نظر مى رسد منظور همان دورى و نزدیکى مکانى است و از آنجا که کـلمـه هـمـسـایـه در عرف عامیانه مفهوم محدودى دارد و تنها همسایگان نزدیک را در بر مى گیرد، شـایـد بـراى تـوجـّه دادن بـه وسـعـت مـفـهـوم آن از نـظر اسلام ، راهى جز این نبوده که نامى از همسایگان دور نیز بصراحت برده شود.(312) ایـن نـظـر هـنـگـامى تقویت مى شود که نظر اسلام را در خصوص حدّ همسایگى بدانیم .راوى مى گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم : فدایت شوم ، حدّ همسایگى تا کجاست ؟ فرمود: (اَرْبَعینَ داراً مِنْ کُلِّ جانِبٍ)(313) چهل خانه از هر طرف . مـتـاءسـفـانـه در دنـیاى ماشینى امروز چنان روابط عاطفى و انسانى مردم با یکدیگر به ضعف و خـامـوشـى گـرایـیـده کـه هـمـسـایـگـان نـزدیـک هـم کـوچـکـتـریـن خـبـرى از حـال یـکـدیـگر ندارند و حتّى گاهى پس از چندین سال سکونت در یک محلّ نام یکدیگر را هم نمى دانـنـد. چـنـیـن روشى از نظر اسلام بشدّت مردود و نکوهیده است و سفارشهاى اولیاى بزرگوار اسـلام در ایـن بـاره مـوجـب شـگـفـتـى مى شود. على علیه السلام در آخرین وصایاى خود چنین مى فرماید: (اَللّهَ اَللّهَ فـى جـیـرانـِکـُمْ فـَاِنَّهـُمْ وَصـِیَّةُ نـَبـِیِّکـُمْ، مـا زالَ یـُوصـى بـِهـِمْ حـَتـّى ظَنَنّا اَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ)(314) از خدا بترسید! از خدا بترسید! درباره همسایگان که همواره مورد سفارش پیامبرتان بوده اند. (آن حضرت ) بقدرى درباره آنان سفارش ‍ مى کرد که گمان مى بردیم برایشان میراثى قرار خواهد داد، (یعنى دستور خواهد داد که همسایه از همسایه ارث ببرد). پـیـامـبـر بـزرگـوار اسـلام کـیـفیّت رفتار همسایگان با یکدیگر را در تاءمین سعادت و آسایش انـسـانـها مؤ ثّر مى دانست و به یارانش توصیه مى کرد تا در جایى مسکن گزینند که بتوانند از نـعـمـت وجـود همسایگان بهترى برخوردار شوند. وقتى یکى از اصحاب از ایشان پرسید: اى رسـول خـدا(ص )! تـصـمـیـم دارم خـانـه اى بـخـرم ، بـه نـظر شما کدام محلّه را انتخاب کنم ؟... .حضرت بدون آنکه محلّه خاصّى را به او پیشنهاد کند، فرمود: (اَلْجَوارُ ثُمَّ الدّارُ، اَلرَّفیقُ ثُمَّ السَّفَرُ)(315) اوّل همسایه سپس خانه ، اوّل رفیق آنگاه سفر. آداب همسایه دارى حـقوقى را که اسلام براى همسایه مقرّر داشته و آدابى که مؤ منان را در این خصوص به رعایت آن ملزم ساخته ، بسیارند. ما در این درس به بیان خلاصه اى از آنها بسنده مى کنیم . روزى رسول خدا صلى اللّه علیه و اله از یاران خود پرسید: (آیا مى دانید حق همسایه چیست ؟) حاضران پاسخ منفى دادند. آن حضرت فرمود: حـق هـمـسـایـه آن اسـت کـه اگـر در کـارى از شما درخواست کمک کرد به او کمک نمایید، اگر وام خواست به او بپردازید، هرگاه تهیدست شد از او دستگیرى کنید، چنانچه خیرى به او رسید به او تـبـریک بگویید، هنگام بیمارى به عیادتش بروید، در مصیبتها به او تسلیت بگویید، اگر مـُرد در تـشـییع جنازه اش حاضر شوید، بر ارتفاع خانه خود بدون موافقت او نیفزایید تا مانع وزش نـسـیـم و جـریـان هـوا نـشـود، هـرگـاه مـیـوه اى خـریـدیـد، مـقدارى به او هدیه کنید و اگر مـایـل بـه ایـن کـار نـبـودید، آن را مخفیانه به منزل ببرید و دقّت کنید که فرزندتان آن را از خـانه بیرون نبرد که فرزند او ببیند و به خاطر آن بهانه گیرى کند و با بوى غذاى مطبوع خود او را میازارید، مگر آنکه مقدارى برایش ‍ بفرستید.(316) گـرامـى داشـتـن و احـتـرام نـمـودن هـمـسـایـه نـیـز از سـفـارشـهـاى اکـیـد اسـلام اسـت . رسول خدا(ص ) فرمود: (حُرْمَةُ الْجارِ عَلَى الاِْنْسانِ کَحُرْمَةِ اُمِّهِ)(317) احترام همسایه بر انسان ، مانند احترام مادر بر او لازم است . زیـسـتـن طـولانـى افـراد در یـک مـحـلّ،بـتـدریج موجب مى شود که ،همسایگان بر اسرار زندگى یـکدیگر آگاه شوند. این در حالى است که علنى ساختن اسرار مردم و فاش کردن عیوب آنان در نـزد ایـن و آن کـار نـادرسـتـى اسـت و مـؤ مـن نـبـایـد در کـار دیـگـران تـجـسـّس کـنـد و دنبال یافتن عیب آنان باشد و اگر بر حسب اتّفاق بر رازى آگاه شد، باید آن را مخفى دارد و مصداق این مثل که : (خدا مى بیند و مى پوشد، همسایه ندیده مى خروشد) نباشد. از این رو، امام سجاد علیه السلام ، یکى از حقوق همسایگان را بر یکدیگر، راز دارى دانسته و مى فرماید: (فَاِنْ عَلِمْتَ عَلَیْهِ سُوءً، سَتَرْتَهُ عَلَیْهِ)(318) چنانچه بر عیب همسایه ات آگاه شدى ، باید آن را مخفى دارى . تـضـادّ و تـزاحـم نـیـز از پـیـامـدهـاى زنـدگى اجتماعى است و وقتى گروهى با هم در یک محیط زندگى مى کنند، ممکن است بى مبالاتى و کم توجّهى بعضى به آداب اسلامى سبب سلب آسایش دیـگران گردد و موجب آزردگى آنان شود و این خود زمینه ساز کدورتها و نزاعهاى بعدى شود. در ایـن صـورت شایسته است ، طرفى که مورد کم لطفى همسایه خود واقع شده ، تا مى تواند آزار همسایه را براى رضاى خدا تحمّل کند و چنانچه ناچار به نشان دادن واکنش شد، با رویى گشاده و زبانى نرم به وى تذکّر دهد، بطورى که این تذکّر موجب اصلاح وى شده و در ضمن ، رنجش خاطر او را هم در پى نداشته باشد. امام کاظم علیه السلام در این باره فرمود: (لَیْسَ حُسْنُ الْجَوارِ کَفَّ الاَْذى وَ لکِنَّ حُسْنَ الْجَوارِ الصَّبْرُ عَلَى الاَْذى )(319) هـمسایه دارى نیکو به آزار نرساندن نیست ، بلکه همسایه دارى نیکو در صبر بر آزار همسایه است . آثار رعایت حقوق همسایه رفـتـار نـیک همسایگان با یکدیگر مى تواند، سرچشمه برکات فراوانى باشد. تقویت روحیّه همکارى و تعاون در جهت پاکیزه و آباد نگه داشتن محیط زندگى یکى از این برکات است که خود آرامش روانى و طول عمر انسان را در پى دارد. امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: (حُسْنُ الْجَوارِ یُعَمِّرُ الدِّیارَ وَ یَزیدُ فِى الاَْعْمارِ)(320) همسایه دارى نیکو، شهرها را آباد و عمرها را طولانى مى کند. در جاى دیگر خوشرفتارى با همسایه را موجب ازدیاد روزى دانسته ، مى فرماید: (حُسْنُ الْجَوارِ یَزیدُ فِى الرِّزْقِ)(321) همسایه دارى نیکو، روزى را زیاد مى کند. آمـرزش گـنـاهـان نـیـز پـاداشـى اسـت کـه خداوند به کسانى مى دهد که همسایه از آنان راضى باشد. پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله فرمود: (مَنْ ماتَ وَ لَهُ جیرانٌ ثَلاثَةٌ کُلُّهُمْ راضُونَ عَنْهُ غُفِرَلَهُ)(322) هـر کـس بـمیرد، در حالى که سه همسایه داشته باشد و همگى از او راضى باشند، آمرزیده مى شود. بى توجّهى به حقوق همسایه غفلت از حال همسایگان و بى توجّهى به حقوق آنان از امورى است که در اسلام مورد نکوهش قرار گـرفـتـه و از آن بـه زشـتـى یـاد شـده است . پیامبر بزرگوار اسلام ، کسى را که خود، سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد، مؤ من نمى داند: (ما امَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ وَ جارُهُ جائِعٌ)(323) به من ایمان نیاورده ، کسى که با شکم سیر بخوابد، در حالى که همسایه اش گرسنه باشد. همچنین از امام صادق علیه السلام نقل شده که پس از جدایى حضرت یعقوب از فرزندش یوسف ، فـرزنـد دیـگـرش (بـنـیـامـیـن ) نـیـز از وى جـدا شـد. ایـن پـیـامـبـر بـزرگ ، روزى در حال مناجات به درگاه خداوند عرض کرد: بـار الهـا! دورى از یـوسـف و نـابـینایى ، مرا کم بود که بنیامین را نیز از من گرفتى ؟ به او وحـى شـد: اى یـعـقوب ! من اگر فرزندانت را میرانده باشم ، برایت زنده مى کنم و به تو بر مى گردانم ، ولى ، آیا به یاددارى که در فلان روز، گوسفندى کشتى و آن را کباب نموده با اهـلت خـوردى و بـه فـلانـى و فـلانـى کـه هـمـسـایـه تـو و روزه دار بـودنـد، چـیـزى نـدادى ؟(324) کنایه از اینکه این بلا به سبب بى توجّهى تو به آن همسایه است . اى که بر مرکب رهوار سوارى هشدار خر هیزم کش همسایه تپیده ، به گل است آتش از خانه همسایه درویش مخواه کانچه بر روزن او مى گذرد، دودِ دل است آزار همسایه آزار رسـانـدن بـه دیـگـران (اعـمّ از همسایه ها و غیر آنان و حتّى آزار رساندن به حیوانات ) از امـورى اسـت کـه قـبـل از هـر چـیـز بـا فـطـرت آدمـى نـاسـازگـار اسـت و هـیـچ عـقـل سـلیـمـى آن را نـمـى پـسـنـدد. وقـتـى خـداونـد، بـى تـوجـّهـى بـه حال همسایگان را نوعى جرم تلقّى مى کند و چنان که ذکر شد، پیغمبرى بزرگ را به خاطر آن مـورد تـنـبـیـه قـرار مـى دهـد، روشـن است که در پیشگاه او آزار به همسایه تا چه اندازه زشت و نابخشودنى است . بـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله عرض شد: فلان زن ، روزها روزه مى گیرد و شبها به نماز مى ایستد و صدقه مى دهد، ولى همسایه خود را نیز با زبانش مى آزارد. حضرت فرمود: (لا خَیْرَ فیها، هِىَ مِنْ اَهْلِ النّارِ)(325) خیرى در او نیست ، او از اهل آتش است . امام صادق علیه السلام نیز آزار دهنده به همسایه را از رحمت خدا دور مى داند: (مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اذى جارَهُ) از رحمت خداى دور است ! از رحمت خداى دور است آن که همسایه اش را بیازارد. اسـلام نـه تـنـهـا پـیروان خود را از همسایه آزارى بازداشته ، بلکه براى همسایه آزار، ارج و حرمتى قائل نشده و دستور داده با وى برخورد کنید و او را بیدار کنید. امام باقر علیه السلام فرمود: شـخـصـى از آزار همسایه اش نزد رسول خدا(ص ) شکایت کرد. حضرت او را امر به صبر نمود. بـار دیـگر نیز به شکایت آمد، حضرت باز هم او را به خویشتندارى دعوت کرد. بار سوّم آمد و شکایت خود را تکرار نمود؛ پیامبر فرمود: چون روز جمعه شود، زمانى که مردم براى نماز جمعه مـى رونـد، اثـاثیّه ات را از منزل خارج کن و بر سر راه مردم بیاور. چون از تو علّت این کار را جـویـا شـدنـد، مـاجـراى خـود را بـراى آنـان بـازگـو کـن . آن شـخـص بـه دسـتور پیامبر(ص ) عـمل کرد. چون ساعتى گذشت همسایه اى که آزارش مى داد، سراسیمه نزد او آمده ، از او خواست ، اثـاثـیـه اش را بـه منزل بازگرداند و گفت : (با خداوند عهد مى کنم که دیگر تو را نیازارم .)(326) قـَرابـَةٍ بـِنـَفـْسـِهِ وَ مـالِهِ لِیـَصـِلَ رَحـِمـَهُ اَعـْطـاهُ اللّهُ عـَزَّوَجـَلَّ اَجـْرَ مـِاءَةِ شَهیدٍ)(294) 257- شرح غررالحکم ، ج 1 ، ص 140 . 258- بقره (2) ، آیه 178 . 259- بقره (2) ، آیه 263 . 260- جاثیة (45) ، آیه 14 . 261- حجر (15) ، آیه 85 . 262- تفسیر مجمع البیان ، ج 6 ، ص 344 ، بیروت . 263- بحارالانوار ، ج 41 ، ص 49 . 264- همان ، ج 71 ، ص 401 . 265- نهج البلاغه ، ص 993. 266- بحارالانوار ، ج 77 ، ص 419 . 267- همان ، ج 74 ، ص 9 . 268- شرح غررالحکم ، ج 1 ، ص 391 . 269- مشروح سخنان آن حضرت به دلیل رعایت اختصار حذف شد . 270- بحارالانوار ، ج 41 ، ص 132 . 271- نور (24) ، آیه 2 . 272- بقره (2) ، آیه 179 . 273- فروع کافى ، ج 7 ، ص 174 . 274- میزان الحکمه ، ج 2 ، ص 308 . 275- مستدرک الوسائل ، ج 18 ، ص 34. 276- نور (24) ، آیه 22 . 277- بحارالانوار ، ج 75 ، ص 359 . 278- همان . 279- تفسیر نور الثقلین ، ج 4 ، ص 210 . 280- میزان الحکمه ، ج 6 ، ص 367 . 281- بحارالانوار ، ج 71 ، ص 420 . 282- شرح غررالحکم ، ج 1 ، ص 398 . 283- همان ، ج 4 ، ص 184 . 284- فرهنگ عمید ، واژه صله رحم . 285- لغت نامه دهخدا ، واژه صله رحم . 286- رعـد (13) ، آیـه 21 (و آنـان کـه آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده ، پیوند مى دهند .) 287- اصول کافى ، ج 2 ، ص 156 . 288- نساء (4) ، آیه 36 . 289- نساء (4) ، آیه 1 . 290- بحارالانوار ، ج 71 ، ص 105 ، بیروت . 291- نهج البلاغه ، نامه 31 ، ص 939 . 292- استفتاآت ، ج 1 ، ص 487 ، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم . 293- بحارالانوار ، ج 74 ، ص 131 . 294- وسائل الشیعه ، ج 6 ، ص 287 . 295- اسراء (17) ، آیه 26 . 296- نهج البلاغه ، خطبه 142 ، ص 432 . 297- ر . ک : استفتاآت ، ج 1 ، ص 488 . 298- اصول کافى ، ج 2 ، ص 155 . 299- همان ، ص 670 . 300- همان ، ص 151 . 301- اصول کافى ، ج 2 ، ص 150 . 302- بحارالانوار ، ج 6 ، ص 264 . 303- اصول کافى ، ج 2 ، ص 156 . 304- بحارالانوار ، ج 74 ، ص 114 . 305- اصول کافى ، ج 2 ، ص 152 . 306- بحارالانوار ، ج 71 ، ص 104 . 307- محمد (47) ، آیات 22 ـ 23 . 308- سفینة البحار ، ج 1 ، ماده رحم . 309- ر . ک : بقره (2) ، آیه 27 ، رعد (13) ، آیه 25 و محمد (47) ، آیات 22 ـ 23 . 310- اصول کافى ، ج 2 ، ص 184 . 311- نساء (4) ، آیه 36 . 312- تفسیر نمونه ، ج 3 ، ص 308 . 313- بحارالانوار ، ج 74 ، ص 157 . 314- نهج البلاغه ، نامه 47 ، ص 977 . 315- مستدرک الوسائل ، ج 8 ، ص 429 . 316- بحارالانوار ، ج 82 ، ص 93 . 317- همان ، ج 76 ، ص 154 . 318- همان ، ج 74 ، ص 7 . 319- بحار الانوار، ج 78 ، ص 320 . 320- اصول کافى ، ج 2 ، ص 667 . 321- بحارالانوار ، ج 74 ، ص 153 . 322- مستدرک الوسائل ، ج 8 ، ص 422 . 323- اصول کافى ، ج 2 ، ص 668 . 324- مستدرک الوسائل ، ج 8 ، ص 429 . 325- بحارالانوار ، ج 74 ، ص 153 . 326- اصول کافى ، ج 2 ، ص 668 .

بهبود پورتال پورتال پرتال پرتال سازمانی پورتال سازمانی پورتال شرکتی سامانه سازمانی سامانه شرکتی پرتال شرکتی وب سایت شرکتی وب سایت سازمانی مدیریت آسان مدیریت محتوا مدیریت محتوا بدون دانش فنی پنل ویژه همکاران نظرسنجی آنلاین فیش حقوقی آپلود فیش حقوقی مدیریت بیمه مدیریت خدمات بیمه خدمات بیمه بیمه تکمیلی آموزش پیشنهادات انتقادات مدیریت جلسات فرم ساز مدیریت منو مدیریت محتوا مدیریت سئو پنل مدیریتی چند کاربره ریسپانسیو گرافیک ریسپانسیو
All Rights Reserved 2022 © BSFE.ir
Designed & Developed by BSFE.ir