رسانه های گروهی
در راستای خصوصی سازی اطلاعات
جرمی ریفکین
اقتصاد دان،محقق
و نویسنده آمریکایی و رییس موسسه روابط اقتصادی واشنگتن دی سی
سال
انتشار:28/آپریل/2001
کلید واژه
ها:جریان آزاد اطلاعات،جریان اطلاعات،عصر اطلاعات
به راستی
ارزشمندترین کالای عصر اطلاعات چیست؟
امواج رادیویی
یا همان،طیف الکترو مغناطیستی که حجم فزایندهای از عملکردهای ارتباطی و فعالیتهای
اقتصادی عصر ارتباطات را عهدهدار میباشد،با ارزش ترین کالای عصر ارتباطات محسوب می
گردد.کامپیوترهای شخصی،شبکه اینترنت،تلفنها،پیجرها،رادیوها و تلویزیونها همه و همه،برای
ارسال و دریافت پیام،تصویر،اطلاعات و... متکی بر این امواج رادیویی هستند.اغلب از
این طیف،نه در قالب ماهیتی گذرا،که کم و بیش همپای اکسیژن و یا غذای مورد نیاز
روزانه از آن یاد می گردد.
درحقیقت،این طیف
به مثابه سرمایهای برای برخی دولتها و شرکتها است.به عبارت دیگر،در هر کشوری،این
سرمایه از جانب مردم به حاکمان وقت واگذار شده است،اما امروزه ابرقدرت ها و
سودجویان دنیای رسانه برآنند تا کنترل کاملی بر امواج رادیویی داشته باشند.دنیایی
را تصور کنید که در آن تعدادی از مجتمعهای رسانهای جهانی،به معنای واقعی کلمه،همه
امواج را در سراسر گیتی در اختیار خود داشته و به انجام معامله در قالب«اموال
غیرمنقول الکترونیکی خصوصی»بپردازند.چنین پدیدهای در حال حاضر در آمریکا در حال
نمایان شدن است. در هفتم فوریه سال 2001،سی و هفت
اقتصاددان برجسته آمریکا،طی نامهای،از کمیسیون ارتباطات فدرال آمریکا (FCC(درخواست نمودند تا این مجوز را برای شبکه های
تلویزیونی صادر کند که بتوانند طیف امواج رادیویی اجاره ای خود از دولت را به
دیگران اجاره دهند.این نامه که عملاً با بیتوجهی افکارعمومی مواجه گردید،نقطه ی
آغاز حملهای حساب شده برای خارج ساختن قدرت کنترل طیف امواج رادیویی از دولتهای
سراسرجهان میباشد؛حملهای که نتیجهی آن،تبدیل امواج رادیویی به سرمایهای خصوصی و در
تملک غولهای رسانهای جهانی میباشد.درصورت پیروزی طراحان چنین برنامهای،دولتها یکی
از آخرین بقایای قدرت واقعی خود،یعنی توانایی نظم بخشیدن به دسترسی ارتباطات در
مرزهای جغرافیایی را از دست خواهند داد
این برنامه از
سالها پیش،هم زمان با انتشار گزارشی با عنوان»انقلاب در عرصه ارتباطات:فرصتی برای
آمریکا»توسط یکی از هسته های مشاوران محافظهکار در واشنگتن با عنوان«بنیاد آزادی و
پیشرفت»که ارتباطی تنگاتنگ با نیوت گین گریج سخنگوی سابق مجلس نمایندگان داشت،آغاز
شد
نگارندگان گزارش
فوق،خواستار تبدیل طیف الکترومغناطیستی به سرمایهای خصوصی شدند.در این طرح،صاحبان
شبکه هایی که از مجوزهایی برای استفاده از طیف برخوردار بودند،از حق
استفاده،گسترش، فروش و معامله آن با دیگران بهره مند گردیدند.اگرچه این طرح توسط
کمیسیون ارتباطات فدرال رد شد،اما هم اکنون بخشهای استفاده نشده از طیف، به
شرکتهای خصوصی عرضه می گردد که این خود به تبدیل طیف به سرمایه غیر منقول خصوصی
منجر گردیده است. بدین ترتیب می توان اذعان داشت که
کنترل دولت بر امواج رادیویی،با ناکارآمدیهایی همراه بوده و در صورت تبدیل طیف به
سرمایهای خصوصی و عرضه آن به بازار،دست نامرئی عرضه و تقاضا،به نحوی خلاقانه از
این امواج بهره برداری خواهد کرد.این در حالی است که همچنان اندیشه فروش کامل
امواج رادیویی ایالات متحده به شرکتهای سودجوی خصوصی،حتی برای لابیهای حاکم،سیاستی
بلندپروازانه قلمداد می گردد. راهبرد جدید حامیان این طرح در
ایالات متحده،در وهله نخست،تنظیم طرحی برای خصوصیسازی این سرمایه و امکان خرید و
فروش و یا اجاره آن در بازار است.درصورت عملی شدن این طرح،شاهد تغییر مالکیت دولت
به بخش خصوصی خواهیم بود.البته درصورت عملی شدن آن در ایالات متحده،کشورهای دیگر
نیز به فروش طیفهای موجود خود به شرکتهای رسانهای جهانی ترغیب خواهند شد.بدون
شک،در صورت تحقق یافتن این موضوع،هرکس که به مانع تراشی برای شرکتهای خصوصی
بپردازد،بخشهای تجارت بینالمللی،وی را جهت همراهی با این جریان تحت فشار قرار
میدهند.
در عصر
صنعتی،تبادل مالکیت در عرصه بازار،شرط اساسی تجارت محسوب شده و نقش دولتهای
ملی،حمایت از مالکیت و بازار بود.این در حالی است که زندگی در عصر الکترونیک مستلزم
دسترسی به جریان اطلاعات موجود در شبکه های ارتباطی است که از اهمیتی همپای تبادل
مالکیت در عرصه بازار برخوردار است.در صورتی که شرکتهای رسانهای جهانی،مالکیت و
کنترل امواج رادیویی را تحت سیطره خود درآورند،آن گاه چه تضمینی برای بقای حق
اساسی میلیاردها ساکن کره زمین جهت برقراری ارتباط با یکدیگر باقی میماند؟
در دنیایی که هر
روز بیش از گذشته،ارتباط افراد در فضای مجازی برقرار می گردد،بدون شک امکان دسترسی
به امواج رادیویی برای ادامه چنین حیاتی،اجتنابناپذیرخواهد بود.اما به راستی در
صورت تداوم چنین شرایطی،وضعیت 62 درصد از ساکنین زمین که در طول عمر خود حتی یک
بار از تلفن استفاده نکردهاند و یا 40 درصد از جمعیتی که از نعمت برق محروم اند،چه
خواهد شد؟به راستی این تعداد چگونه به فضای مجازی شکل گرفته در این کره خاکی که
اجازه ورود به آن،در اختیار تعداد محدودی از ابرقدرت های رسانهای خواهد بود،دست
خواهند یافت
در صورتی که
جریان ارتباطات بشری تحت کنترل چنین شرکتهایی درآید،جایگاه دیدگاه های
اجتماعی،فرهنگی و سیاسی مخالف با دیدگاه ها و نظریات صاحبان چنین شرکتهایی چه
خواهد بود؟آیا صاحبان چنین شرکتهایی،اجازه ابراز و انتشار دیدگاه های متفاوت را
خواهند داد؟به نظر با چشمانداز جدیدی از سرکوب،به واسطه ی کاهش دامنه امواج
رادیویی به دست صاحبان شرکت های ابرقدرت رسانه ای، مواجه شدهایم.مسأله اسف بارتر
این که چنانچه شرکتهای رسانهای جهانی،مالکیت شبکه های ارتباطی را در اختیار گرفته
و به تغییر محتوای برنامه های پخش شده مبادرت کنند،سرنوشت تنوع غنی فرهنگ سنتی
جوامع با چه سرنوشتی مواجه خواهد شد؟آیا نتیجهی چنین تحولی،بقای انحصاری چند شرکت
رسانهای جهانی به عنوان تنها حاکمان فرهنگ بشری نخواهد بود؟
حال با وجود
چنین شرایطی،به راستی راه مقابله با اعمال نفوذ بی حدوحصر چنین شرکتهایی در حیات
اقتصادی موجود،چیست؟اساساً در عصرجدید،در هنگامه ی برقراری ارتباطات فردی به کمک
شبکه های ارتباطی و اطلاعات تجاری ضمانت عدم سوءاستفاده شرکتهای خصوصی از اطلاعات
شخصی افراد در فضای مجازی چیست؟ در شرایطی که هر یک از جنبه های حیات بشری در قالب
اطلاعات میان شبکه های خصوصی در حال تبادل است،به راستی انسانها چگونه میتوانند از
اطلاعات خود محافظت کنند؟ بیست سال پیش،در طلیعه عصر رسانه های جهانی،یکی از
مقامات آمریکایی در جملهای پیشگویانه گفت: «دیگر
تجارت به دنبال پرچمها جریان نمی یابد؛بلکه تجارت پیرو نظامهای ارتباطی و در راس
آنها ارتباط اینترنتی خواهد بود».